مقتول :اقدس الملوک. قاتل:اوستاش
اعلامیه فوت عمتون را بنویسید، یکم جلوتر بریم اوستا من را میکشه
آگاهی یا عدم آگاهی، انتخاب با شماست!
قرار نبود بنویسم اما چون بحث داغ اینروزهاست مینویسم. نوشتن یک آقایی استاد دانشگاه تهرا. ن شدند که لایق این جایگاه نیستند. کاری به بحث لیاقت این آدم ندارم.حرفم چیز دیگه ای هست.
داشتم تو اینستا می چرخیدم، یک کلیپ طنز در اینمورد دیدم. من معمولا بخش نظرات از خود کلیپ برایم جالبتره. نظرات دو دسته بود، موافق و مخالف.
یک نفر از دسته موافق که بسیار در مورد سواد ایشون نظر داده بود، گفته بود چندسالی هست که ایشون ادبیات پایداری تدریس می کنند. چون دانشگاه تهران، تحصیل نکردم نمیدونم راسته یا دروغ، اما اینهمه نوشتم تا برسم اینجا. یکی گفته بود ادبیات پایداری چیه؟ ایشون نوشته بود من رشته ام... است، اطلاعی ندارم. ظاهرا برخی رشته های کارشناسی باید جزو چند واحدشون بخوانند. حالا حرف من این است. کاش اون آقایی که با شدت و حدت جواب مخالفان را داده بود، یکم تحقیق میکرد و بعد صحبت میکرد. اولا تا جایی که من اطلاع دارم، جناب استاد اصلا ادبیات نخواندند. مثل این هست که من که اصلا مهندسی نخواندم، برم تو دانشگاه درس تخصصی مهندسی بدم. نه برم تو رشته تاریخ و جغرافی، درس تخصصی بدم. نکته دوم از این که بگذریم، ادبیات پایداری یکی از زیر شاخه های رشته ادبیات فارسی است. چون چندسالی هست ایجاد شده، هنوز فارغ التحصیلی که بصورت تخصصی از این زیرشاخه فارغ التحصیل شده باشه نداره و اساتیدش باید از رشته ادبیات فارسی محض انتخاب بشن. اینهمه روضه خواندم که بگم شما چه طرفدار اینطرف باشید، چه طرفدار اونطرف، انتخاب با خودتان است. اما یک خواهش، وقتی آگاهی و سواد لازم درباره یک موضوع را ندارید، دهنتان را بسته نگه داریدو خودتان را مضحکه عام و خاص نکنید. گاهی اوقات حرف نزدن، بهتر از در و گوهر اضافی بیرون ریختنه. یا حق.
حال عمه بسی بسیار خوب است، اما تو باور نکن:))
داشتم به داداش کوچیکه میگفتم مگه ناتوانی جسمی داری که وسایلت را جمع نمیکنی، اشتباه گفتم مگه ناتوانی جنسی داری که به ادامه مطلب نرسیدم، چون سکوت که برقرار شد، تازه فهمیدم چی گفتم و صحنه را بسرعت ترک کردم. دیگه خودتان فکر کنم، متوجهید من تو چه مرحله ای هستم از حیات
پ. ن:دوستان من دلم باقلوای یزدی و پشمک و قووتو پسته میخوام. کیست مرا یاری کند؟