قسم حضرت عباس یا دم خروس:!!

با  داداشم تو جاده داریم میریم خونه، بمن گفت میخوری تابلو نکننصف چیبس تو دهنم، نصفش بیرون، رفیق داداشم ماشین بغلی بود، بوق بوق که احوالپرسی کنههیچی دیگه یاد کاریکاتورهای قدیم افتادم که میکشید موقع اذان توی سحر پای مرغ تو حلق طرف بودحکایت منم همون بود، نصف دم خروسم بیرون دهنم بود. 

عمه با دوزاری پنج تومنی:))

با داداشم قرار داشتم، دیرشده بود. علیرغم اینکه شخصی سعی میکنم سوار نشم، مگراینکه مجبور بشم که دراونصورت هم حتما خطی سوار میشم که خیالم راحتتر باشه، به اولین پرایدی که دیدم مسیرم را گفتم و اومدم سوار بشم، دیدم صندلی عقب پروسیله است، نشستم جلو. 

راننده یک پسرجوان بود که سرصحبت را باز کرد و هرچی گفت جوابش کلمات تک کلمه ای بود یا سکوت. چون اصولا دلیلی نمیبینم زود پسرخاله بشم با کسی!!! کم کم داشتیم میرسیدیم، هزینه را پرسیدم که اونکه حرصش از من دراومده بود گفت ببین خانم من مسافرکش نیستم، کنارخیابون دیدمت، ازت خوشم اومد. میبینی که پشت ماشینمم پروسیله است. گفتم باهات حرف بزنم اگر خوب بودیم شماره بدیم حتی مسیرمم بخاطر تو دور کردم، اصلا مسیرم این سمت نیست( منظور از وسیله آچارو پیچ گوشتی و... بود. )

. دیدم این همینطور ادامه بده رد میکنیم از تو کیفم یک مقداری که فکر میکردم برای این مسیر مناسبه  بیرون آوردم، گذاشتم رو داشبردش و گفتم ممنونم من همینجا پیاده میشم

والا از قدیم همیشه گفتم دوزاری من پنج تومنی است و حرفتون را صریح بگید، چون اصلا در لفافه متوجه نمیشم. اما دیگه این حد از پررویی هم نوبره من که نگفتم بخاطر من مسیرت را دور کن یک، دو ابنکه یک نگاه بکن کی را سوار میکنیسه پیشاپیش عیدهمه برادرزادگان عزیزم مبارک


خطاب به دوستان بلاگفا

دوستان بلاگفایی خواهشمندم مهاجرت به بلاگ اسکای بفرمایید، باور کنید گاهی همین بلاگ اسکای هم برای بنده باز نمیشه. بلاگفا که بعد لز 180بار ریست باز میکنه میرسه به نظرات دوباره هیچ میشه

درس اخلاقی از نوع عمه جان:))

داشتم توی توییتر یک خاطره میخوندم یک لحظه یاد یک خاطره از خودم افتادم. قبلا هم گفتم، من هیچوقت درسخوان نبودم و سر همین مامانم همیشه از من ناراضی بودن و هستن

داشتم میگفتم، راهنمایی ما یک امتحان دادیم، معلم برگه ها را داد به بغل دستی ها که تصحیح کنند. بغل دستی من همسایمون هم میشد، قرار شد بهم نمره بدیم و هرچیزی اون یکی ننوشته، برایش بنویسیم تا معلم شک نکنه. من ساده دل، وی را از ده رسوندم به بیست! اما آن خبیث بمن داد هشت و گفت نمره ات 5بود بیشتر بهت نمره میدادم، معلم میفهمید. من را میگی،این حجم از نامردی اصلا برایم قابل هضم نبودچکار کنم خوبه؟

رفتم تو خونه، کتاب را باز کردم و همه را تا نمره هیجده نوشتم، چون اگر به ننه جانم هشت را نشون میدادم از پا به دارمجازات آویخته میشدمبعدم با اشک و آه فراوان به معلم گفتم این همه را غلط گرفته بمن داده هشت!!!! اونم هی مشکوک که تو مطمئنی؟؟ میگفتم اره و به این ترتیب 18 را گرفتماما با خبیث حسابی دعوا شد، بعد اومد بمن گفت تو دروغگویی و... و چنین شد که دوستیمون بهم خورد. اما من تا آخرسال اون درس را عین چی میخوندم که دروغم هرگز لو نره

راستش را بگم، اصلا و ابدا ازکاری که کردم پشیمون نیستم، چون با آدم خبیث دودره باز باید با خباثت رفتار کرد تا هرگز از خاطرش نره. اینم نتیجه اخلاقیشحال نداشتم چاشنی طنز بدم، وگرنه میشد طنازانه گفت تا دلتون برای من بیشتر بسوزه، اما خب، هدف درس اخلاقیش بود

عمه و طلسمات

داشتم تو اینستا چرخ میزدم که خیلی اتفاقی نگاهم خورد به یک صفحه که آموزش طلسم میده. چندتا پستش را دیدم که چشمم خورد بالای صفحه که آدرس تلگرامش را گذاشته بود. اون چیزی که باعث شد چرخ بزنم، آموزش طلس. می بود که برای دشمنت میتونستی انجام بدی. منم تو ذهنم داشتم برای سه نفرانجامش میدادم و همینم باعث شد با لذت برم تو تلگرام سرچش کنم وسریع هم عضو بشم که... 

هیچی آقا ما برگشتیم اینستا و مثل هزاران صفحه ای که عضوم و یادم میره، رفتم بقیه پستها را ببینم که یکمرتبه یک پست دیگه از همون صفحه برایم اومد. آقایی که داشت در مورد اون طلسم توضیح میداد، خودش را به این شکل معرفی کرد که من از ذریات شیطان هستم!!! من را میگی سکته را زدم کلا که ای خداااااا یک عمری دنبال این چیزها نرفتم، حالا که محض کنجکاوی رفتم این چی بود؟؟؟ بنده هنوز اون صفحه را دارماما خب گفتم بشما بگم بی عمه شدید، همه خبر داشته باشین از کجا بود. 

پ. ن:به طلسم اعتقاد دارم و ندارم. اما قدرتش را در دست هرکسی نمیدانم. علم خاص و کارهای خاص میخواد و هرکسی که ادعا کرد واقعا اینکاره نیست و فقط دکانی است برای جذب مشتری. اما هستندکسانی که واقعا عمر و زندگی گذاشتند. اما بطور حتم مثل نقل و نبات نریختند و انجام نمیدن و از طرفی حتی همونها هم تاکید دارند که اینکار را نکنید، چون بدنبالش شر بزرگی دامن خودتان را میگیره. کار منم صرفا از روی یک کنجکاوی و دیدن است. همین!