اگر زود متوجه شدین، پس ذهنتون را با سفیدکننده بشورید.

این آبجی ما، ما را که خیرسرمون حالمون بد بود برد بیرون بگردونه. عامو من نمیدونم چرا شانس ندارم، تو ماشین هرکسی چه اس.. نپ، چه هرکی نشستم، بنزین نداره و میره صف بنزین. مثل اون راننده که من بهش گفتم آقا با این صف کیلومتری من به بلیطم نمیرسم و هی گفت جااان!!! نه خانم من بلدم، آخرم بجای رسوندن جلو ایستگاه قط. اار، منو وسط میدون پیاده کردو گفت اینم ایس.. تگاه منم که همیشه به همه عالی میدم، بهش امتیاز خیلی بد دادم، بلیطمم از دست دادم و با مصیبتی با اتوبوس برگشتمآره داشتم میگفتم این آبجی خانوم ما را بردن حالمون عوض شه، یکهو رفتن تو صف پمپ بنزین و گفتن قطره های آخره، بزنم رفتیمآقا ما هی گفتیم خب کارتت را بده چون سمت من هست، گفت نه بنزین سوپر میخوام، کارت نیاز نیست. آقا ما اومدیم به آقاهه بگیم چقدر و... یکهو آقاهه گفت خانم کارت، گفتم آقا سوپر میخوامیعنی ما هی به خواهرجان نگاه کردیم و اونم هی غش کرد از خنده و گفت خانم سوپر میخوادآقاهه هم که اومد سوییچ را بده و کارت پول را بگیره از سمت خواهرجان رفت و دیگه با ما رابطه برقرار نکرد

............

گفتم اونو گفتم، اینم بگم. قبل کرونا سرما خوردم رفتم دکتر، گفتم سینم درد میکنه، منظور من قفسه سینه بود، اما نمیدونم دکتر فکرش کجا بود که تا گوشهاش قرمز شد و نذاشت من بقیه را بگم، تند تند اون چوب را آورد کرد تو حلق من

پت و مت

آقا ما رفتیم وسط بیابونهای تیرون، امتحان زبان بدیم. رفتن که خب خدا را شکر اس. نپ بود، برگشتن، من هرچی زدم هیچکسی قبول نکرد، جهنم ضرر قیمت را بردم بالا هم افاقه نکرد، حالا رفیق من که خونشون اونسمت دنیا بود تونست بگیره، بنده نهنتیجه اونم لغو کرد و گرفتیم برای مترو و با مترو رفتیم که بریم خونمون!!!

خب مترو از اون مدلهای یک لاینه بود، بعد من یک اشتباهی که کرده بودم، بخاطر شباهت اسمی ایستگاه با یکی دیگه مسیراشتباهی تو ذهنم بود، بلد هم که نبودم، از سمتی هم که راننده ما را پیاده کرد، پرنده پرنمیزد که بپرسیآقا ما بالاخره یک کارمندپشت باجه دیدیم، رفیقمون را فرستادیم تا بپرسه چطوری میشه رفت؟ ایشونم فرمودن از سمت راست برید و فلان ایستگاه پیاده بشیدو...

منم گفتم بیا بریم اون سمت چپ را ببینیم، کجا میره؟ خب اگر دقت کنید معمولا دوسویه است، بنده کف دستم را بو نکرده بودم که اینجا کلا تک لاین هست و منم کلا ایستگاه را اشتباه گرفتم آقا اونجا هم که رسیده بودیم، کلا غیرما 5نفردیگه بودند، یکمرتبه چشمتون روز بد نبینه، ما داشتیم برای خودمون میرفتیم دست چپ، یکی از بلندگوی مترو با حرص گفت عزیزم، خانم محترم این طرفبه نه اونطرفی

ما دوتا وسط سالن خشکمون زد جالبه که اون 5تا غیر ما که 4تاشون هم آقا بودن، مثل ما خشکشون زده بود و بخودشون گرفته بودن، باحالتر رفیق من بود که میگفت این با کیه؟؟؟ پای آبرو وسط بود، وگرنه هرهر میخندیدم و گفتم عزیزم با ماست، سریع بچرخ سمت راست، تا بیشتر آدرس نداده و حیثیتمون به فنا نرفتهسریع سر خر را کج کردیم بسمت راست و وقتی رفتیم پایین فهمیدیم کلا ایستگاه تک لاینهانقدر هم تو مترو تا مسیری که مشترک بودیم گفتیم و خندیدیم که فکر کنم هرکی نمیدونست فهمیدبه رفیقم گفتم پت و مت را واقعا ما معنی کردیم، اونم میخندید و میگفت شکرخدا تو فهمیدی، من هنوز دنبال عزیزم و خانم محترم بودم، که دارن اشتباه میرن

قرار بود کسی ندونه، اما خب شما خودی هستین

روزمره

من اگرشانس داشتما، اسمم را بجا عمه خانم میزاشتم شمس الله خانم!!! هفته پیش که من اس. نپ گرفتم، با اینکه خیلی دیرگرفتم، اما باز زود رسیدم و نیمساعت تو ایستگاه ایستادم تا مجبور به بحث با نگهبان نشم و نمیدونم رفتارم چطور بود که یک بنده خدایی را نسبت بخودم مشکوک کرده بودم و عین نیمساعت اونم تو ماشینش نشست و زل زد به بنده!!! اینبار هم زمانبندی بنده برای مترو که همیشه قطارهاش تو مسیری که من میخام دیرمیاد، درست درنیومد و چون خیلی زوده، بنده نیمساعته نشستم تا نیمساعت دیگه سوار آخرین مسیربشم و برم. چون آخرین مسیر سرقله است، تقریبا هیچ بنی بشری اونجا پیاده نمیشه جزمن و دوتا کارگرساختمانی، اونجا صلاح نمیدونم بشینم تا زمان بگذره، حالا با من مشکوک که یکساعت تو مترو قراره بشینم و مامور مترو که بمن مشکوک شده، دیگه ببینید چه ترکیبی درست کردیم

هیچوقت خدا اینطورپشت هم قطار مترو نمیومدا، امروز قشنگ نیت کرده

یک دعا بخوانید تا من درس خوان بشم!!! :))

هندزفریم به لب تاب وصله و دارم وویسهای کلاس را گوش میدم، از اونطرفم رفتم اینستا یک چرخی بزنم، بعد نمیخواستم نشون بدم، جا درس گوش دادن تو اینستام، آقا ما میخواستیم کلیپ ببینیم، نگاه کردیم سیم هندزفری را دیدیم، اما ندیدیم به لب تاب وصله نه بهگوشی، زدن روی کلیپ همانا و... 

آقا، داماد جدید با آبجی کوچیکه اومدن دنبال ما، ما را به خانه ببرند، سرراه هم بردن ناهار بدن، اصلا براتون آرزو نمیکنم که بریدوسط دوتا کفتر تازه بهم رسیده بنده هول شدم، موقع رد شدن از خیابون جای نگاه کردن بسمت راست، صاف جلوی داماد که داشت با من حرف میزد سمت چپم را نگاه کردم و سعی  کردم درحین مکالمه از خیابون هم رد بشمیعنی پاک آبرو حیثیت رفت

عامو چون من عاشق فست فودم، رفتیم فست فود، یعنی این پیتزا و سیب زمینی کوفت من شد، این دوتا با چاقو و چنگال با هزارتا ادا خوردن، منم پیتزا را با دست خوردم و سیب زمینی ها هم همکاری نمیکرد شش تا شش تا میومدسرچنگالهیچی دیگه من هرگز فکر نکرده بودم، فست فود چقدر کوفته اما خیلی کوفت بود، همشم تقصیراون دوتا بود