من اگرشانس داشتما، اسمم را بجا عمه خانم میزاشتم شمس الله خانم!!! هفته پیش که من اس. نپ گرفتم، با اینکه خیلی دیرگرفتم، اما باز زود رسیدم و نیمساعت تو ایستگاه ایستادم تا مجبور به بحث با نگهبان نشم و نمیدونم رفتارم چطور بود که یک بنده خدایی را نسبت بخودم مشکوک کرده بودم و عین نیمساعت اونم تو ماشینش نشست و زل زد به بنده!!! اینبار هم زمانبندی بنده برای مترو که همیشه قطارهاش تو مسیری که من میخام دیرمیاد، درست درنیومد و چون خیلی زوده، بنده نیمساعته نشستم تا نیمساعت دیگه سوار آخرین مسیربشم و برم. چون آخرین مسیر سرقله است، تقریبا هیچ بنی بشری اونجا پیاده نمیشه جزمن و دوتا کارگرساختمانی، اونجا صلاح نمیدونم بشینم تا زمان بگذره، حالا با من مشکوک که یکساعت تو مترو قراره بشینم و مامور مترو که بمن مشکوک شده، دیگه ببینید چه ترکیبی درست کردیم
هیچوقت خدا اینطورپشت هم قطار مترو نمیومدا، امروز قشنگ نیت کرده
هنوز نمی فهمم چرا اینقدر با اسنپی ها مشکل داری. اصلا چرا تپسی نمیگیری؟
تپسی از اسنپ گرونتره یک، دوما تا میزنه راننده قبول کرد تو دقیقه های آخر لغو میکنه راننده دو، سومیشم من مشکلی ندارم، کلا شانس ندارم
چهار شما در این غیبت کبری کجا بودین؟؟؟
راس میگی! به اونش فکر نکرده بودم
ننه پای جون وسطه، همه چیز را درنظربگیر
تازه میتونی موقع شلیک داد بزنی بگی"یا شمس الله"
به اونجا نمیرسم
سری بعد یه تفنگ اسباب بازی با خودت ببر، بذار زیر کمر شلوارت، مامور حراست که مشکوک شد سریع گانگستری درآر طرفش شلیک کن، یا سکته هه رو میزنه میمیره خلاص میشی یا میاد میبینه خلی دیگه جرئت نمیکنه چپ نگات کنه.
شانس منه تفنگ جنگی داره میزنه
لابد مثل منخیلی عجولی.
نه بابا، اینها زمانبندیشون را با من هماهنگ نمیکنند