دردها و زخمها

از وقتی پدرم برحمت خدا رفت، تحمل شنیدن خبرفوت ندارم. اما با رفتن دوستم در نهایت مظلومیت و تنهایی، همونی که قبلا دربارش نوشتم، واقعا تحملم تموم شد و سعی کردم ارتباطات خودم را کم کنم تا نشنوم و فضای اطرافم را تغییر بدم. اما خب تغییرات ابلهانه یک عده تو منابع امتحانی و تایم امتحانی ما چه هرروز یک چیزی میگن و ما الان نه منابع مشخصی برای امتحان داریم و نه حتی تاریخی که براش برنامه بریزیم، باعث شد، مدام سرم تو گوشی و درحال چک کردن اخبار دانشکده باشه. همین باعث شد چه دریکماهه اخیر خبر فوت 3 استاد دانشکدمون، به کما رفتن یکی از بهترین و بااخلاقترین اساتیدخودم و فوت 2 تا کارمند دانشکده و امشب یک خانم هم دانشکده ای را بشنوم، بقدری به لحاظ روحی بهم ریخته شدم تو این یکماهه از شدت فشارها که قشنگ تا بگن پخ، من یک گوشه دارم های های گریه میکنم. ممکنه به نظر نازپرورده بیام، اما نیستم، فقط تحمل روحیم خیلی خیلی کم شده، کاش این کرونای لعنتی تموم بشه، همه زندگی شده خدابیامرزه، خداشفا بده، ایشالا خوب میشه و... تموم بشولعنتی.

....................

خدا همه رفتگان را بیامرزه، اما من تا این متن را نوشتم و منتشر کردم، رفتم گروه دانشگاه و اظهارتاسف یک آقایی را نسبت به فوت اون خانم و مادریکی از همکلاسیهاشون با غلظت فراوان که ای داد از این زمونه و... خوندم ،تا اومدم نت را خاموش کنم  و برم دنبال کارهام، همون خانمی که این آقا فوت مادرشون را بهتسلیت هم دانشکده ای فوت شده وصل کرده بودن اومدن نوشتن، آقای فلانی من چندسال پیش پدرم برحمت خدا رفتند و فقط یک مادر دارم از تمام دنیا، لطفا شایعه پراکنی نکنید، من که کل متن بالا را با یک آهنگ فوق غمگین نوشته بودم و واقعا حالم بد بود، با خوندن این جواب چنان قهقهه زدم که همه را کشوندم سمت جایی که هستم که چی شده، آدم خوب نیست از غم بقیه بخنده، اما تو گروه دانشکده، بقدری دعواهای کودکانه اتفاق میفته که شاید تنها جای خنده همونجاست. 

نظرات 3 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 8 خرداد 1400 ساعت 21:54 http://Nanehadi.blogsky.com

روح رفتگان شاد باشه.چه گروه بامزه ای دارید.دانشجو که بودم به فاصله سه هفته سه تا از استادامون فوت کردن.کرونا هم نبود.خودشون به رحمت خدا رفتن.بعد داشجوهای بدجنس دسته گل یکی از اون مرحوم ها رو گذاشتن رو صندلی یه استاد دیگه.بنده خدا اومد دید گرخید.

خدا رحمتشون کنه
چه خاطره بامزه ای

فال سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1400 ساعت 20:26 http://semilife.blogfa.com/

خب آدم حق داره گاهی حالش بد باشه و این طبیعیه
ولی در کل، بخند و زیاد در بحر گذشته غور نکن. ما به سمت آینده میریم و تا میتونیم لحظات حال رو قدر بدونیم، زندگی همینه، قرار نیست اتفاقات شاد و شنگول بیوفته. قدر همین الان رو بدون و بخند تا زندگیت شاد بشه. نیازی نیست اتفاق خوب بیوفته تا ما شاد شیم برعکس، بخندی و شاد باشی تازه اتفاقای خوب زندگی روتینت رو میبینی و درکشون میکنی

مرسی عزیزم

archer سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1400 ساعت 00:11 http://mnevesht.blogsky.com

روح پدرتون شاد باشه. حق هم داری با این اوضاع. کلی خبر بد داره از همه جا سرازیر میشه و اینکه توانایی این رو داشته باشی که اینها روحیه ت رو خراب نکن یه چیزی در حد نشدنه. ایشالا که تموم میشه این وضعیت گرچه اونهایی که رفتن برنمیگردن ولی امید داریم به دنیایی بهتر.

اصلا به من نمیاد بخوام امیدوارانه حرف بزنم

ممنونم
نه والا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد