عمه خبیث!!!

جونم براتون بگه، باز من تو ایستگاه قطارممن اگر بی حادثه رد کنم، که دیگه عمه نیستم و چنین شد که کاملا عمه وار، وقتی یک آقای خیلی پیرخوشتیپ به ترکی شروع کرد به صحبت کردن، عمه تنها کلمه ترکیش را بکار برد و گفت بیلمیرم ترکیاما خب فکر کنم خوب نگفت که آقاهه باز به ترکی باهاش حرف زد و وسیله هاشم گذاشت کنارش و یکریز.... عمه هم هاج و واج نگاه میکرد و دریغ از یک کلمه که بفهمهبعد عمه به بهانه پاشد رفت گوشی بزنه به شارژ، دید یک آقایی با نیش تا ته باز چسبیده به شارژرعمه هعی دور زد، هعی دور زد، دید نوچ، از شارژر کنده نمیشه، در یک حرکت ملی تا دید آقاهه رفته به یک هموطن در گرفتن پول کمک کنه، چپید تنگ دل صندلی کنار شارژر و چنین شد که خیلی مجلسی جای آقاهه را گرفتآقاهه برگشت دید اااا گوشی به شارژه، جا دیگه نیست( بر وزن جاتره و بچه تیستهی هم میاد سر میزنه و میگه میخام ببینم خبری نیستاما خب فکر کنم عمه بین دوتا عقاب عشقی فاصله انداختالبته که عذاب وجدان یوخ و عمه بسیار راضی است

بعدا سر فرصت براتون یک پست اخلاقی میزارم، از بس عمه بااخلاقی هستم. 


نظرات 1 + ارسال نظر
ربولی حسن کور شنبه 14 اسفند 1400 ساعت 16:44 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
چرا شما هرروز توی ایستگاه قطارین؟!

سلام
هر روز نبودماآقای دکتر تو صنعت اغراق 100 میگیرید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد