ایده آل خانمها

خواهرم میخواست ملافه بخره، یک مغازه جدید باز شده که همه چی داره. البته تنوع بالایی نداره، اما خب قیمتهایش مناسبتر است نسبت به باقی مغازه ها. ما داشتیم نگاه میکردیم و سراینکه این مناسبه یا نه بحث میکردیم که یک آقایی اومد و خانمش را به اسم کوچیک صدا کرد( تو شهر ما قدیمی ها خانمشون را به اسم پسربزرگشون صدا میکنند و جوونترها با واژه خانم یا خانمم، کسی با اسم کوچک صدا نمیکنه تو جمع غریبه و بیرون. کلا بد میدونن) به خانمش یکسری روبالشتی های دوخته و لحاف نشون داد و گفت نمیخوای بخری؟ خانم هم نگاهی کرد و گفت نه نیازی ندارم. خیلی دارم تو خونه. آقاهه باز چشمش خورد به دستمال های آشپزخانه و سرویس دمکنی و دستکش و گفت حداقل از اینها بخر، تنوع بشه برایت. خانمه هم با ناز گفت باشه، چون تو میگی.

خواهرم هنوز داشت پارچه می پسندید، اما خب چشم من دنبال حرکات این دوتا بود. آخرش که اومدیم بیرون، به خواهرم گفت آقاهه ایده آل نصف زنها بودچون همه مردها میگن نخر، ندارم. این یکی میگفت بخر برایت تنوع بشهخلاصه که سعی کنید همینقدر ایده آل باشید

ماکارونی

یک بنده خدایی را یکی معرفی کرد برای تمیز کردن خونه، گفت آدم مطمئنی هست و قیمتش هم منصفانه است. قیمتش خوب بود، اما علیرغم اینکه خودش وسیله داشت گفت باید پول اس. نپ رفت و برگشت من را بدین. اینهاش هم هیچی اون تمیزی فضایی که خودش و معرفش ادعا کردن را هم ما ندیدیم. 

یک لیست فرستاد که بخرید تا بیام. یکی از اقلام مورد نیازش ماکارونی بود. ما که اصلا فکر نمیکردیم ماکارونی یک نوع طی باشه گفتیم یعنی ناهار ماکارونی میخواد؟؟؟ خب کجا بپزیم؟؟؟ جایی نمیفروشن کهرفتیم یک مغازه که بقیه اقلام را بخریم، من گفتم بپرسیم شاید یک وسیله است. آقا تا پرسیدیم یک نوع طی را نشان داد و گفت بهش بخاطر شکلش میگن ماکارونیمن که اصلا دوست ندارم، اما هروقت خوردین بخاطر بیارید که یک طی به همین نام هست.