عمه اقدس استرسی

شاید حرفم به مذاق خیلی ها بخصوص والدین خوش نیاد. البته حق هم دارن، باتوجه به فشارها و شرایط و اینکه بتوانی حداقلهای رفاه زندگی را فراهم کنی، حق داری از بچت بخواهی با خوندن و موفقیت خستگی این زحمت را از تنت دربیاره. اما هیچوقت فکر کردید مقایسه ها، عصبانیتها موقع نمره کم آوردن فرزندتون چه فشاری بهش میاره وباعث چه استرسی میشه؟  راحتش را بگم. من تو خانواده ای بزرگ شدم که همیشه یکی بود که ما باهاش مقایسه بشیم. پسر یا دخترفلانی بود که درسخون بود، بهترین دانشگاه، بهترین رشته و...

نتیجه همش الان یک من استرسیه. حتی اگرشما بیایید بمن بگید امتحان دارید، من استرس شما را هم میکشم!!!! آخرین فرزند همسایمون امشب برای همیشه پرواز کرد به دنبال آرزوهایش و پدرو مادرش هم فرداشب میرن کشورثالث برای گرفتن ویزا برای دیدار با بچه هاشون در شیطان بزرگ.

از طرفی گفتن دارن کارهاشون برای رفتن را انجام میدن، چون دیگه دلیلی برای موندن ندارن. این خبر بدی نیست، اما برای من بی هیچ دلیل منطقی استرس زیادی به همراه آورد. همون امتحان واتسا.پی که بهتون گفتم، بعد امتحان من بشدت خون دماغ شدم، چون استرس من را عملا بیچاره کرد. مهم نیست چه اتفاقی بیفته، هراتفاق کوچکی بمن استرس میده. بارها سعی کردم درمانش کنم و بر آن غلبه کنم، اما شکست خوردم. این همه به کودکی و نوجوانی من برمیگرده، ترس از اینکه به اندازه کافی رضایت والدینم را بدست نیارم، از دست دادنهای بسیار و... من امروز را ساخته. برخلاف اینکه اینجا که زیاد حرف میزنم، من توی دنیای واقعی، خیلی اهل حرف زدن نیست. ناشناخته موندن را دوست داره و هرگز از موردتوجه قرار گرفتن خوشش نمیاد. از آدمهایی هم که زیاد حرف میزنن خوشم نمیاد و نمیتونم باهاشون ارتباط بگیرم، اما بشدت عاشق نوشتن و خواندنم. تاجایی  که اس ام اس های من بیشتر از مکالماتمه. خلاصه که خواستم بگم اگر والد هستید حواستون باشه حس خود کم بینی واسترس به فرزندانتون ندین. بجایش نقطه قوت او را پیدا کنید و کمکش کنید تو همون پیشرفت کنه و بجایی برسه. 

نظرات 10 + ارسال نظر
محمد رها پنج‌شنبه 1 دی 1401 ساعت 20:47 http://Ikhnatoon.blogfa.com

عمه دیدم استرسی هستی گفتم یک کاری بزارم جلو پات.
برو به پیج یک روانکاو خوب و با ایدی و آدرس من بهش بگو: سلام. بیزحمت یک وقت درمان میخواستم! نوبت که گرفتی خبری بده.
شوخی کردم تو این فضای مجازی اگر یکی اومد و با مشخصات من کامنتی نوشت از کجا میفهمی که منم؟

سلام
والا شما اگر خبر دارین بمنم آدرس بدین
تنها راه اینه که شما علاوه برآدرس وبلاگ، ایمیلتونم بزارید.

امیر حسام یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 22:48 https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام. من هم سعی می کنم قیاس نکنم. امیدوارم بتونم...

سلام
کاربسیارخوبی میکنیو امیدوارم دراین کار موفق باشید.

استاد یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 13:18 http://Bl0gfa.blogfa.com

من همسایه بغلیتون از بلاگفام هرچند خیلی وقته از وبلاگ نویسی فاصله گرفتم ولی این آدرس قبلیم

زنده باشید همسایه بغلیحیفه، بنویسید ما هم لذتش را ببریم

منجوق یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 09:10 http://manjoogh.blogfa.com

مقایسه که چه عرض کنم بابای من یک فرض محال برام گذاشته بود وقتی برادرم 20 می گرفت تشویق میشد اما من نه! می گفت چون تو بزرگتری باید 25 بگیری تا تشویق بشوی

عجب باباییپدر من که کلا تشویق نداشتن، برای هیچکدوممون

استاد یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 00:01

عمه خانوم چقد گوگولی شما
دیروز وبلاگتونو از وب دکتر ربولی پیدا کردم
منم مثل شما از آدمای پرحرف و فضول خوشم نمیاد برعکسش، تو تکست خیلی فعالترم و خوندن و نوشتنو دوست دارم

ممنونم از نظرلطف شما
استادجان یک آدرسی هم میدادین
خدا را شکر کامنت گذاشتن باعث یافتن یک دوست جدید شد
واااایییی مرسی که مثل منید

الیشاع شنبه 26 آذر 1401 ساعت 23:36 http://daily-elisha.blogfa.com/

بسیار زیبا و متین نوشتین. به خصوص سر جریان کنکور، دیدم بعضی والدین خیلی فشار میارن به بچه‌ها و میخوان آرزوهای نزیسته خودشون رو به هر قیمتی که شده در وجود اون فرزند ببینن. امیدوارم این پُستتون رهایی‌بخش باشه برای بچه‌هایی که در این شرایط هستن و کمی آگاهی ببخشه به والدین.

ممنونم از حسن نظرتون. اگر حتی برای یک کودک یا نوجوان مفید باشه من راضیم. چون خودمن شرایط بسیار بدی را تجربه کردم. شاید یکروزی نوشتم ار دورانی که گذروندم و فشارهای حاصلش. اما اگر بنویسم برای جلوگیری از شناخته شدن به حتم رمزی است و به دوستانی که بشناسم رمز میدم. چاره چیه، بعضی چیزها آدرسی سرراست برای شناخته شدن هستن.

فال شنبه 26 آذر 1401 ساعت 14:11

گاهی آرزو میکنم که کَر باشم!

لیمو شنبه 26 آذر 1401 ساعت 09:52 https://lemonn.blogsky.com/

یه عمر خندیدیم به مشاورانی که میگفتن ریشه در کودکی داره اما واقعا چقدر کودکی مهمه در آینده. چیزی که خصوصا در گذشته ها کسی بهش دقت نداشته.

حقیقتا کودکی آینه بزرگسالیه

سلام جمعه 25 آذر 1401 ساعت 22:51

بجه هایم که همه ازدواج کردند و رفتند
ولی این نصحیت را در مورد نوه ها از بدو تولدشان دارم بکار می برم
خوشبختانه مادرهایشان هم همین طور اند
ولی نوه بزرگ متاسفانه در مدرسه خیلی کمرو است خودش میگه موقع درس هیچ وقت داوطلب جوابگویی نیستم ولی اگر معلم بخواهد پاسخگو هستم
همه طرفی هم بهش محبت می کنیم ولی لوس بار نیامده است

این کمرویی باید الان حل بشه، البته ببخشیدفضولی میکنم، اما اگر حل نشه تو بزرگسالی برایش مشکل بوجود میاره

جان دو جمعه 25 آذر 1401 ساعت 22:27 https://johndoe.blogsky.com/

یادم اول راهنمایی یه بار که تو امتحانات ترم 1 شده بودم اول (ما سه تا کلاس اول راهنمایی بودیم و هر کلاس جدا)، نشریه شهر ما گرفت عکس‌هامون رو توی روزنامه‌اش چاپ کرد بعد بابام وقتی روزنامه رو باز کرد دید یه نفر دیگه معدلش چندصدم ازم بالاتر با عصبانیت پرسید این چرا بالا تره و کلا شیرینی اون لحظه رو کوفت کرد.
همون روزی که رفته بودیم خونه خواهر و ماجرا حلوا، فهمیدم که خواهرزاده ام رفته بود معاینه قلب. چون این قدر سر درس بهش فشار آورده بودن هم دبیرستانش و هم خانواده که بنده خدا حالش بد شده بود و دکتر رفته بود و اونجا هم معاینه و چک داده بود که خداروشکر مشکلی نداشت. مامانش رو که میگم گوش نمیده به خواهرزاده میگم اصلا زیاد جدی نگیر به جهنم ولش ...

منم دقیقا مثل شمام. حالا این اتفاقهای داخل وبلاگ رو بخوام تو دنیای واقعی برای یکی تعریف کنم اصلا نمی تونم ولی به جاش نوشتن رو ترجیح میدم.

متاسفانه این فشارها جای بدی خودش رانشون میده و حتی دور از جون خواهرزادت اما گاهی خودکشی را در نوجوانان بدنبال داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد