عنوان را خودتان بزارید، من نمیدونم!

خانم پیر جلویی که بزور عصا ایستاده بود، زیادی رفته بود جلوی چشمی در، به همین واسطه در باز نمیشد. من رفتم پشت سرش و یک تکان خوردم، در باز شد. خانمه که رفت تو، با چنان خشمی به چشمی نگاه میکرد که اگر چشمی در آدم بود، یک فصل کتک خورده بودمن که فقط پشتم را کرده بودم تا خنده هایم به عصبانیت اون بنده خدا دامن نزنه

...................

خواهرم به مادرشوهرش زنگ زده بود تا احوالپرسی کنه، فسقلی به مامانش گفته بود گوشی را بمن بده. تا گرفته بود، گفته بود: سلام برسون مادرجون، خداحافظمادربزرگش گفته بود، واااا سلامت کو؟؟ سلام به کی برسونم؟ گفته بود سلام. بعد دیده بود صدای تلویزیون میاد، گفته بود اون صدای چیه از خونت میاد؟ تا مادربزرگش گفته بود تلویزیون است. گفته بود خب صحبتهای قدیمی بسه، خداحافظ

نظرات 12 + ارسال نظر
محمد رها جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 23:31 http://Ikhnatoon.blogfa.com

اگر جادشو بلد بودم که چراغ خاموش میرفتم به احدالناسی هم خبر نمیدادم حتی شما عمه عزیز
آخه یک اصل اساسی و ساده در اختلاس وجود داره که میگه "هر چه تعدادمون کمتر باشه سهممون بیشتر میشه".

ولی عمه از من میشنوی برای رسیدن به گنج کندن زمین رو ادامه بده. اگر مستقیم و عمودی بکنی احتمالا اونطرف سوراخ از تو مقر شیطان بزرگ درمیاد. البته قبلش بایست بر چندتا عامل مزاحم غلبه کنی.
یکیش کمبود اکسیژن در چاه هست. بعدیش غلبه بر جاذبه. دوتای دیگه عبور از لایه های سخت + لایه های ریزشی زمین. بعدیش احتمالا بخوری به میعانات و گازهای مسمومیت زا. بعدتریش غلبه بر گرمای داخل زمین. تازه پوسته زمینو که سوراخ کنی و کلی خاک و نخاله بیاری بیرون میرسی به جبه. شانست اگر بلند باشه و در طول مسیر به آب شور یا تلخ نخورده باشی و چاهت رو پر نکرده باشن جبه رو که رد کنی البته با لباس چندلایه محافظ در برابر گرما + اکسیژن ساز، میرسی به هسته مایع زمین که پر از گدازه است. اینجاها اگر رسیدی و عمری باقی بود یک خبری بده تا نحوه عبور از هسته داخلی رو که فشار و دماش فوق العاده بالاست بهت بگم. تازه اونجا رو که رد کنی رسیدی به مرکز زمین و نصف راه رو رفتی!
(شکلاتم کجا بوده؟) سفر به اعماق زمین بخیر عمه جان

عمه من به جایش کارندارم، پولها را بده بقیش حله
سهم من همیشه محفوظهوگرنه آب قندهایی که بهت دادن را حرام اعلام میکنما
برای سفر به اعماق زمین یک برادرزاده مهندس دارم به اسم محمدرها، اون میره راه را باز کنه تا عمه جانش بی خطر بره شیطان بزرگ

محمد رها جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 20:38 http://Ikhnatoon.blogfa.com

عمه تلاشت رو ادامه بده.
نابرده رنج، گنج میسر همی میشود. آنکس که کار کرد برای مدیران بالایی جاده اختلاس را آسفالت کرد.
شکلاتها تو قنادی سید هست. فقط بایست جوانمردی از راه برسه و کارت بکشه. یا اگر نمیرسه کارت بکارت کنه

عمه تلاشم ته کشید
نمیشه ننه تو هم اختلاس کنیبمنم برسونی
هعیییی دوتا بسته شکلاتم به عمت ندیا

محمد رها جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 08:42 http://Ikhnatoon.blogfa.com

عمه جان من بعد بنویس های بای hi bye
با خارجیا چت کن زبانت قوی میشه. یک وقت ننویسی " آی ام اوکی". " اوه مای گاد". "وود یو هلپ‌ می؟".
یاد مرحومه حلیمه سعیدی افتادم.

تا یادم نرفته عمه از وقتی آگهی زدی ۱۰۰ تا بسته شکلات خریدم. پولش رو سریعا بفرست بیاد. اگر به خودم بود همون ۲تا دونه شکلاتم نمیدادم دست ملت. میگفتم هوای شیرین وطن رو تنفس کنید اقلا دیابت نمیگیرید. سرطان ریه رو هم تضمین نمیکنم

عمه جان این هلی بای مال شما جووناس،، واس ما پیرپاتال ها نیست
پول؟؟؟؟ خدا شاهده کفگیرم از ته دیگ گذشته به زمین زسیده، انقدر پیش رفته که قنات شده، فقط قناتش خشکه، هرچی میره پایین به چیزی نمیرسهاون شکلاتها را هم بده خودمنگران دیابتمم نباش عمه جان

محمد رها جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 07:15 http://Ikhnatoon.blogfa.com

عمه سلام خداحافظ
کامنت حاوی داستان طنزآلود منصوره و مملی کلی شادم کرد. عمه خیر ببینی ازین کامنتا بیشتر تایید کن
اصلا آگهی بزن هرکی ازین کامنتا بزاره دوتا شکلات به رسم هدیه از سمت عمه و سایر فامیلهای وابسته جایزه داره

عمه جان علیک سلام گودبای

از همینجا اعلام میکنم هرکی ازین داستانها نوشت این برادرزادم براش یک بسته شکلات میخره

نگین شیراز پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1402 ساعت 09:01 http://www.parisima.blogfa.com

عنوان پیشنهادی: در هم درهای قدیم
یا: اتوریته فسقل بچّه


فامیلی داریم اسمش منصوره خانوم هست. یه روز عصر، منصوره خانوم قصه ما، به پسر کوچولوش(مملی) میگه مملی جونم، عزیز دلم، میخوای ببرمت پارک؟ مملی با خوشحالی جیغ میزنه آررررررره بریم. خلاصه منصوره خانوم و مملی حاضر میشن و تاااا از در واحد میان بیرون که برن پارک، خانم واحد بغلی که مثل من بانویی گزیده گو و کم حرف بوده همزمان میاد بیرون و تاااااا چشمش به منصوره خانم ما میفته، شروع میکنه با آب و تاب فراوان، تعریف کردن شرح دلدادگی مجنون، لیلا را .. و سپس تاثیرات مخرّب سیاه چاله های نوری بر نتیجه مذاکرات پنج بعلاوه یک منهای دو تقسیم بر چهار، و ایضاً تفسیر عرفانیِ "بشنو از نی چون حکایت میکند" و خلاااااصه اواسط نی نامه بوده که یهو طفلک مملی که مدتها بود با خشم و دندان قروچه به خانوم همساده نگریسته و کظم غیض مینموده، یهو عنان اختیار از کف داده و نعره زنان و گریبان چاک زنان، هرچی فریاد داشته بر سر امریکا، نه ببخشید، بر سر خانوم همساده میکشه که: خانووووم، تو رو خدااااا برو تو خووونه، در هم ببنددددددددد

(آگاهان امر خبر میدهند که از اون تاریخ به بعد کسی خانوم همساده رو ندیده ولی از اونجا که هر روز اینستاگرامش رو آبدیت میکنه، ظاهرا پشت کوههای بی بی مارگارت به کاشت، داشت و برداشت نوعی زرافه مدیترانه ای مشغول میباشد)

فال پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1402 ساعت 04:08

یه دختر نوجوان از اینا که ادعای جاهلی دارن و آدم از پشت سر ببینه تشخیص نمیده دختره یا پسر، رسید به در ورودی که باز نشد. با حالت قلدرمحله یه بای بای با چشمی کرد که بلافاصله در باز شد.
اصلا درای ورودی خودشون تشخیص میدن واسه کی نباید باز بشن


اصا درفقط میخواست معجزه من را نشون بده

الیشاع پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1402 ساعت 00:47 http://daily-elisha.blogfa.com/

ترفند فسقلی برای تمام کردن صحبت عالی بود از این به بعد اگه مکالمات بیشتر از ۵ دقیقه طول کشید، بگید فسقلی باهاتون صحبت داره

اون خانم پیر هم خیلی جالب بود
حتما تو دلش داشته میگفته درب فلان فلان شده با من چه مشکلی داری آخه؟

اینکاره است
خیلی سخد قبول میکنه با تلفن صحبت کنه
قابل نداشت
احتمالا

کتاب خوار چهارشنبه 27 اردیبهشت 1402 ساعت 16:15 http://ketabkhor12.blogfa.com

عنوان رو بذاریم :
دَر چشم داره، فسقلی زَبون داره

عنوان باحالی بود

جان دو سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1402 ساعت 20:48 https://johndoe.blogsky.com/

مطمئنم بنده خدا رسما رفته تو این فکر که بد زمونه‌ای شده که حتی اشیا هم حرمت نگه نمی دارند

احتمالش هست

مامان فرشته ها سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1402 ساعت 17:43 http://mamanmalmal.blogfa.com

عمه این بچه به خودت رفته به عمه اش نرفته

سلام سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1402 ساعت 15:40

عمه ام عروس عمه اش بود
از اونجایی که میگن عروس عمه همیشه همراه غم است
عروس دایی گل لاله است
خب اختلاف بین عمه و عمه ش بالا گرفت
عمه قهر کرد و اومد خونه ی ما
حالا عمه ی مادر شوهر عمه ام برای منت کشی و برگرداندن عمه به منزل ما آمد من کلاس اول ابتدایی کلی فحشش دادم


والا از قدیم گفتن هرکه عروس عمه شد سرخ و سپید و پنبه شد/هرکه عروس خاله شد، سیاه و جزغاله شددایی نداشتا

قره بالا سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1402 ساعت 13:35 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

عمه درها جدیدا فقط واسه عمه ها باز میشن، از معجزات شما بوده
احتمالا اون خانم هم از عمه نبودنش عصبانی بوده
حالا هی بگید عمه شدن خوب نیس، بفرما



عمه این فسقلی رو بیار بچلونیمش
زبون درازش به خونواده ما که نرفته عمه

گفتما، اینها باور نمیکنند
والا عمه که فقط من باشم، گلی است از گلهای بهشت
جدیدا نمیزاره بچلونی
نه عمه نرفته، به اونطرف رفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد