یعنی هرکجا خواستید درد دل کنید زبونتون را بزارید لای دندونتون چنان گاز بگیرید که دور از جانتان لال بشید. بخصوص تو محیط کاری و بالاخص دانشگاهی.من یک خریتی کردم درد دل کرده بودم با یک همکلاسی وی برای شیرین نمودن خود که الان هم خیلی بی رودربایستی گفت من از فلانی حرصم گرفت حرف تو را زدم گذاشته کف دست طرف ! یعتی آدم لال بشه ها درد دل غلط بکنه که انجام بده.الان از شدت حرص اگر بگم کوه آتشفشانم دروغ نگفتم. فقط گفتم تجربه عمتون را بشنوید دنبال تجربش نرید.
عمه فقط بهم بگو که تیکه تیکه ش کردی/
متاسفانه نکردم عمه جان
عمه جون اگه میومدی اینجا، پاییز با من براتون دلپذیر میشد
قربونت برم عمه جانبا تو همه فصل ها دلپذیره ننه
پاییز گرفته یا جنگ غزه و اتفاق های دیگه؟
منم زبونم بند اومده ولی میام یه چیزی می نویسم!
حالا دیگه ننه همه چی رو هم شده
خوب میکنی عمه جون اما من تو خونه هم حوصله حرف زدن ندارم و رو سکوتم
عمه کجایی؟ یه چیز بنویس دیگه
عمه جون تو روزهای مود حرف نزدنم و سکوتپاییز گرفته من را
والا و بلا که عمه جون ادب نمیشیم ما ادمای ساده
واقعا نمیشیم عمه جان
حق داری واقعا
رمز پستای من را داری عمه ؟دقیقا در مورد دردل نوشتم
نه عمه جون لطفا بهم بده رمز را
آخ عمه
باید یه مقدار فلفل همراهمون باشه هروقت خواستیم درددل بکنیم بریزیم تو دهنمون
بخدا که حق می گی عمه جون
تجربه شو دارم تازه ده تا راست و دروغ رو هم میذارن روش و تحویل طرف میدن این خیلی بدتره
آره واقعا، اون اوج فاجعه است.
سلام عمه جان
این هم تجربه و درس زندگی هست
سلام عزیزم
بعضی تجربه ها خیلی بیخوده متاسفانه
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم!
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم!
فقط به خدا بگو
رو چشمام عمه
حالا درد دل بود
یا غیبت طرف
قرائتی حرف خوبی زد
گفت غیبت آن است که اگه صدایت را ضبط کردن برای طرف گذاشتند
آدم خجالت نکشد
خیلی فرقی بینش نیست. اما حرف سر این هست که آدم باید آلو تو دهنش خیس بخوره نه که...
خیلی سخته حرف نزدن.
من وقتی لبریز میشم و واقعا نیاز دارم حرف بزنم، میرم پیش غریبه ها درددل میکنم. جایی که مطمئن باشم دیگه همدیگه رو نمیبینیم یا حتی اگه ببینیم، نمیشناسیم!
یه نفر خیلی جالب گفته بود. بعضی دردا مثل منوکسید کربنه. توی خودت نگهش داری خفه میشی. باید درباره ش حرف بزنی و از خودت بیرون بریزی.
به درک که فضولا فهمیدن چی تو رو اذیت کرده. نظرات دیگران به خودشون مربوطه. زندگی واقعی همه ی ما مملو از اتفاقات ناخوشایند و نخواستنیه. اونایی که ادعا میکنن خیلی وضعشون روبراهه و مشکلی ندارن، نه تنها مشکل دارن، بلکه عرضه و شهامت نشون دادن خود واقعیشونو ندارن.
در کل، بهتره آدمو کمتر از چیزی که هست ببینن تا اینکه بالاتر. به دلایل بسیار.
آره واقعا نگه داشتن برخی حرفها خیلی سخته.اما در واقع من از دست مدیرگروهمون عصبانی بودم چون بشدن بد برخورد میکنه کم حوصله و جوری که به آدم حس مزخرفی میده .من فقط همین را گفتم و ایشون خودش هم خیلی حرف زد اما از اونجایی که آدم خودش را بده نمیکنه صاف رفته بود حرف من را به همه گفته بود.
سلام عمه جان.از اونجایی که یه وقتایی آدم اگه حرفی نزنه منفجر میشه از تجربه خودم میگم باشد که استفاده کنید
حرف محیط کارو با یه دوستی درد دل کنید که هیچکدوم از اون افرادو نشناسه یا مثلا غیبت دانشگاه با دخترخاله صمیمی و غیبت فامیل با همکار نزدیک و خلاصه همینطور به صورت ضربدری :)) هم حرفت تو دلت نمیمونه هم بیمه میشی که درز نمیکنه اونجا که نباید.
سلام عزیزم
والا اونم میترسم به مرور زمان یکهو آشنا بشه و...
میفهمم عمه خانم
به قول حکیم نظامی گنجوی:
پرده درد هر چه درین عالمست
راز ترا هم دل تو محرمست
چون دل تو بند ندارد بر آن
قفل چه خواهی ز دل دیگران
تا نشناسی گهر یار خویش
یاوه مکن گوهر اسرار خویش
قربونت عمه جان
واقعا حکیم درست گفتن
فدای سرت عزیزم، سرت سلامت
قربونت برم عمه
عمه، تو این مورد هم به من رفتید
عمه شانس نداریم
به خدا که.
درد دل پیش بی دردان دردی دگر است.
والا بخدا عمه جان