خائن نباشیم!

کوچه ما میشه گفت همیشه شلوغه و یافتن جای پارک توی کوچه یک معضل است. چندشب پیش خواهرم تو کوچه کمین گرفته بود، یکی بره تا بتوانه پارک کنه و متوجه یک خانمه میشه که تو ماشینش منتظره. صبر میکنه وی بره تا بره جای اون پارک کنه که متوجه یک آقایی میشه که استتار کرده و خانمه هم براش دوبار چراغ میزنه و میاد سوار ماشین خانمه میشه که همون موقع هردوشون متوجه ماشین خواهرم میشن که داره نگاهشون میکنه. آقاهه همون لحظه صندلیش را می خوابونه و هردو فی الفور از کوچه میرن. 

............. 

چندسال پیش یکجایی کار میکردم خارج از شهر که بهم گفته بودند سرویس یکدونه پژو خاکستری است و سرفلان میدان منتظر شماست. آقا ما رفتیم، اینها نه بمن شماره پلاک داده بودن، نه شماره راننده، هیچی. من حتی نمیدونستم که بقیه همکارها مرد هستن یا خانم! یکمی دیر رسیدم و دیدم یک پژو خاکستری با یک خانم که تویش نشسته همونجا که محل قرار بود پارک کرده. ازاونجا که بدون عینک کور خدادادی هستم، اصلا ندیدم بندگان خدا در حال هر و کر هستند و بنده زدم به شیشه که تازه متوجه موقعیت شدم و دوتا ترسیده را دیدمیرای اینکه سه نشه گفتم شما سرویس فلان جایید؟ مرد گفت نه خانم و بعدم گازش را گرفت و دبدو که داری رفت

........ 

چندسال پیش همسایمون که همسرش به رحمت خدا رفت. بخاطر گذران زندگی و مخارج یک طبقه از خونش را به یک زوج جوان اجاره داد.بعد این اتفاق، خیلی هم شاکی بود.چون اینها هرچندوقت یکبار یک دعوای مفصل داشتند و خانم قهر میکرد وچندروزی میرفت خونه پدرش و... خانمه دست برقضا حامله هم بود. 

این خانم همسایه، اینجا غریب است. یکبار تصمیم میگیره چندروزی را بره شهرش. وقتی برمیگرده میبینه هرچی کلید میندازه درباز نمیشه و در خونه از تو قفله. سریع زنگ میزنه دامادها و پسرها که بیایید و ببینید چه خبره؟ ماشین مستاجر هم دم در نیست. در هم از تو قفله. خلاصه اونها اومده بودن و زنگ ما را زده بودن که اجازه بگیرن از حیاط ما برن داخل حیاطشون که ما هم اونشب اتفاقا عروسی دعوت بودیم.دوشب که رسیدیم دیدیم کلی ماشین وسط کوچه رها شده و خانم همسایه لب باغچه کوچه نشسته و حال خراب و پسرها همه صورتها کبود. معلوم شد که فی الواقع اون آقای مستاجر هرچندوقت یکبار دعوا راه مینداخته و خانم که میرفته خونه پدر به قهر، زن میاورده و... اونروز هم ماشینش را سه تا کوچه بالاتر پارک میکنه و به خیال اینکه صاحبخونه حالا حالاها برنمیگرده درب حیاط را از تو قفل میکنه و... 

در نهایت که پسرهای همسایه درب را باز کرده بودن اون خانم.... فرار میکنه و آقای خائنم میزنه بیرون و در میرن هردو. خانم همسایه هم پیغام میده به مستاجر خائنش که تا فردا ظهر بهت وقت میدم اثاثت را ببری، وگرنه.... 

خلاصش خواستم بگم یک خائن نباشید، دو بودین تابلو نباشید. سه بازم خائن نباشید. 




نظرات 7 + ارسال نظر
لیمو دوشنبه 6 آذر 1402 ساعت 09:34

خب آخه اگر مجرد باشن اشکالی نداره اما متاهل بودن خییییییلی فرق داره. توی فکر من آدم متاهل حتی اگر حرف زدنش با کسی از حالت عادی خارج بشه گناهه.

اگر مجرد باشن که اینهمه ترس نداره عمه جان وقتی متاهلی میترسی

لیمو شنبه 4 آذر 1402 ساعت 12:19 https://lemonn.blogsky.com/

وای چه حالم بد شد. چقدر نفرت انگیزن اینطور آدمها. حیف از لقبهایی مثل لجن طفلک که به این زباله ها بدیم

واقعاکوچه ما چون بن بست است و تهش تاریک ُ یکم تو کوچه بمونی مورد کم نمیبینی ماشینهای شیشه دودی و...

bahar چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت 11:48 http://man0baharam.blogsky.com

ایی... بر ادم خائن که خودش زندگیشو میکنه و اتیش میزنه به زندگی بقیه

بشمار ننه

الیشاع یکشنبه 28 آبان 1402 ساعت 00:51 http://daily-elisha.blogfa.com/

عجب، چه میشه گفت.
کنجکاوم بدونم که خائن‌ها با این‌همه استرس و پنهان‌کاری، بیمار نمیشن؟

هیچی نمیشه گفت متاسفانه
نه بابا تازه بعدا طلبکارم هستند.

فریبا شنبه 27 آبان 1402 ساعت 21:47

یه جک انگلیسی هست
پدر و مادر وپسرشون سرصبحانه بودن.مادر می گه پسرم به زنت خیانت نکن.بعد مادره می‌ره چای بیاره
پدر می گه پسرم گیر نیفت.
به جای سه باید می نوشتی گیر نیفت.

ماهش شنبه 27 آبان 1402 ساعت 09:18 https://badeyedel.blogsky.com/

وای چه ماجراهایی!

والا

قره بالا شنبه 27 آبان 1402 ساعت 06:14 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

تف تو ذات آدم خائن
اه

تف با اخ تف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد