غرنامه!

از من بشما نصیحت در هر مقطعی هستید، در انتخاب استاد راهنما دقت کنید، درست انتخاب کنید تا با باسن مبارک برید در ظرف عسل، وگرنه با همون باسن مبارک هدایت میشید به ظرف پر...( پر کردن جای خالی با خودتون)

تا درسی دیگر دو صد بدرود

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

سرعت نت یکجوری کمه که نماوا هم بسختی میشه واردش شد و برای بچه کارتون گذاشت. دوستانی که پاشون روی سیم هست یا کشتیشون را از روی سیم حرکت میدن و عامل کندی و قطعی هستند، لطفا یک تکونی بخودشون بدن که ملت به کارشون برسن. 

.......... 

بمن میگه شبیه این مامان پرنده ها نشو که لقمه را میجون و میزارن دهن بچشون. میگم خب اشکالش چیه؟من زحمت جویدن را از روی دوش تو برمیدارم. میگه اما تو که مامان نیستیگفتم خب خاله ها که بچه ندارن، میتونن یکوقتهایی مامان خواهرزادشون بشن. میگه نه نمیتونن. درمقابل اصرار من،کلافه و عصبانی گفت نمیشه. تو فقط خاله ای، نه! اقدس الملوکی، تازه حق نداری چیزی بجوی  و بزاری دهن من. 

برادر کوچیکم وقتی بچه بود، روز و شبش کتاب بود. بعد خب طبیعی بود که معنی خیلی لغتها را نمیدونست و در استفاده از آنها دچار مشکل میشد. اما اصلا عامیانه صحبت نمیکرد، تمام لغاتش رسمی بود و باعث خنده مابشدت هم عاشق علوم بود. الان هم اگر شما بیایید و کتابخونش را ببینید هزار تا اطلس بدن و....داره که همونموقع هم گرون بود. اما عاشقشون بود. خدا لعنت کنه معلم شیمی اول دبیرستانش را،کلا آدم کمرویی هست و زیاد تو جمع صحبت نمیکنه. یکبار که از سر کودکی اشتباه معلم را گرفته بود، تا پایان دوره هرطوری توانسته بود مسخره کرده بود و آزار رسانده بود و این شد پایانی بر خواندن تمام کتابهای علمی. حالا فسقلی اهل موسیقیه و اصلا کتاب خوندن را دوست نداره، اما گاهی چیزهایی که از بزرگترها میشنوه، اما معنیش را نمیدونه، تو مکالماتش وارد میکنه که کلی باعث تفریح ما میشه. 

عنوان دلی بود، بموضوع ربط نداره. 

ادامه پست قبل!

می دونید یک عالمه غر توی دلم بود. امشب اعصابم از نفهمی یکی بهم ریخت. یک بنده خدایی بهم گفت تو این پروسه های دانشجویی یا دور از جون همتون سلیطه باش تا کارت پیش بره یا کلا راه کوچه علی چپ را بگیر و برو . وگرنه له میشی تا به نتیجه برسی. تجربه ارزشمندیه اما چه کنم یکوقتهایی هرکاری بکنی به نتیچه دلخواه نمیرسی. یعنی خر درونت نمیزاره. حالا غر را ول کنید. دنیا همه جورش میگذره.

خواهر کوچیکم برای زنگ تماس همسرش ُ یک لغت فرانسوی گذاشته که خانمه با لهجه فرانسوی میگه عشق من . خب من چون بلد نبودم بنویسم برای شما ترجمه نوشتم. خب نه که ما خیلی زبانمون قوی هست اونم از نوع فرانسه . هرباری که شوهرخواهرم زنگ میزنه و این زنگ به صدا درمیاد من میشنوم وان ا مور ِ مامانم اینسری میگن چرا میگه ران مرغاین چه آهنگیه؟اینم ما بودیم.

..................................................

فسقلی گقت تلویزیون روشن کن ِ گفتم سه تا بوس میگیرم تا روشن کنم. مامانم از اونطرف گفتن باجگیری نکن. بوس ها را داد پشتش سه بار هم زدم. میگم چرا میزنی؟ میگه چون نباید باج بگیریگفتم من کی باج گرفتم؟ گفت مادرجان گفتن باج گیری نکن پس این بوس ها باج بود.

..........................................

تولد همه آبان ماهی ها مبارک باشه. تولد سه تا آبان ماهی ما هم که جیب بنده را خالی کردند و کفگیر هزینه ها سه لایه ته دیگ جیب بنده را سوراخ کرد و رفت در اعماق زمین هم مبارک باشه

.....................................................

راستی بی تعارف بگید من تو نظرتون چطور آدمیم؟ شیطون و شرور یا از این خنگول ها یا...بی تعارف بگید

چه خبر از کجا؟

یک عدد عمه پاییز زده هستم. اگر پیام نمیزارم، شما دست به گیرنده هاتون نزنید، عیب و ایراد از عمتونهدیدم اینجا تارعنکبوت گرفته گفتم بنویسم، وگرنه اهمیت موضوعی نداره کلا

من و فسقلی تو خونه فوتبال میزدیم و فقط شانس آوردیم که تلویزیون را نشکوندیم. تو این فاصله مامانم که یکی از دوستان بهشون شماره دادن جهت خواستگاری برای خان داداش. به من و فسقلی هم گفتن سکوت کنیم. آقا مامان قبل شماره گرفتن،گفتن پیش شماره برای کجاست؟ نگو برای نزدیک خودمان بود. فقط جدید بود و ما چون تو اون خیابون آشنایی نداریم، پیش شماره ناشناس بود. مامان فسقلی سریع اسم 3تا شهرستان کوچک و شناخته شده را آورد. مامانمم گفتن مطمئنی؟ من سرچ زدم و گفتم نه بابا، چندتاخیابون اونطرفتره. داشتم میخندیدم که تو این دفترچه تلفنت را بزار زمین با اون آدرسها که تو گفتیگفت نه من پتانسیل خواهرشوهریم را رو کردم. 

............. 

سر قضایا بالا، که من و فسقلی باید ساکت میموندیم و فوتبال نمی کردیم. فسقلی که از مامانم ناراحت بود، موقع خداحافظی به مامانم که کتاب میخوندن گفت مادرجون من دیگه دارم میرم، شما هم باخیال راحت مطالعتون را بکنید وبه هرکسی لازمه در سکوت تلفن کنید. 

................ 

آقا این اوستای من روی ویرگول و نقطه و همه چیز حساسه. من نمیدونم چرا با وجود دقت زیاد و باوجود خوندن صدباره که برای این حساس بیگ درست بفرستم، باز یک جای متنم میلنگهاینبار برایش یک متن بلند بالای تشکر فرستادم، فقط نمیدونم چرا در لحظه ویرگول ها درست بود اما بعد ارسال دیدم شکل‌ او کوچیک بالای کلمات افتادهفقط چون ایمیل کردم اصلا قابل اصلاح نبود. خواستم بگم، هرچقدر حساس تر باشین انگار مساله بدترمیشهخدا بیامرزتم. احتمالا دفعه بعد همه مجلس ختمم بیایید.