اسنپ

تو وبلاگ یکی از بچه ها تو تلگرام دیدم حرف در مورد قیمت اسنپ و ماشینهای مدل بالا بود. یادم اومد چندسال پیش که یک مشکل پزشکی داشتم و برای از فرار از عمل هر دکتری که تو تهران  میگفتن خیلی خوبه، شده بود برم مثلا از 2ظهر تا ده شب بشینم که نفر آخر من را ببینه تا فقط بگه که عمل نیاز نیست میرفتم و همه متفق القول که باید عمل کنی. آقا آخرین دکتر که رفتم یکجا تو بالاشهر بود، خیلی های کلاس و دکترشم تا ته ماجرا را برام شکافت که عمل کنی اینطور میشی، نکنی اونطور میشی. یک اسنپ گرفتم که برم ترمینال و برگردم. اینقدر حالم بد بود و گریه می کردم که اصلا دقت نکرده بودم اسنپ BMW بود. حتی روکشهای ماشینشم نکنده بود. منم که مشغول زار زدن، آخر سر بدبخت، جعبه دستمال کاغذیش را که بمن داده بود، نصف شده داشت تحویل میگرفت که اصلا پشیمون شد و کل بسته را داد بخودماینو فقط گفتم که بگم منBMWهم سوار شدم. البته چون بدل خوش نبود، کدومتون دارید من بیام سوارشم، بعدا بتونم کلاس بزارم، ماشین مدل خوب سوار شدم. بستنی شکلاتیم بزام بخره، خیر ببینه. 

نظرات 9 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 15 فروردین 1403 ساعت 10:36

عمه جون بدانید و آگاه باشید اینان شبیه فیلم "تصور" جوانانی هستن که احتیاج به بودن در اجتماع و احیانا حواسپرتی دارن یا تمایل به یافتن معشوقی زیبا. این رو از پیامک های بعدیشون میشه فهمید.

والا مال من فقط کرم درون دارن عمه جان

غ ز ل شنبه 11 فروردین 1403 ساعت 09:02 https://life-time.blogsky.com/

عمه جان بستنی شو در خدمتم
ماشینشو باید صبر کنم ببینم عمرم قد میده؟

از دوست هرچه رسد نیکوست
ایشالااااا که میخری ننه، عمتم میبری یک دور بزنم

قره بالا پنج‌شنبه 9 فروردین 1403 ساعت 20:39

پس چرا همه اسنپ هایی که من میگیرم پراید مدل ۷۰ با راننده مدل ۴۰؟

ننه منم فقط دوبار شانس بهم رو کرد

سلام پنج‌شنبه 9 فروردین 1403 ساعت 09:40

با درود
بی ام وی
اوایل انقلاب یکی لز اقوام یکی داشت فکر کنم ۵۲۰ بود گفت بیا بنشین پشت فرمان برویم تعویض روغن کنیم
نزدیک بود بندازمش داخل چله
یک بار هم سوار طیاره ی تک موتور شدم
باد پهلو باعث می شد که طیاره در هوا به جای اینکه جلو بره سمت چپ روی هوا سر می خورد
خیلی ترسیدم
یک بار هم دست سه تا بچه را گرفتم بردم نمایشگاه هوایی گفتند بیایید سوار بالون بشوید
که طنابش با دست چند مرد در روی زمین مهار می شد
حساب و کتاب کردم گفتم حالا اگه طناب ول بشه چیکار کنیم
منصرف شدم

با سلام
والا ما از این شانسها نداریماما خوش بسعادت شما
اما تجربه خاصی میشدها

فال چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 22:52

یادم رفت بپرسم. آخرشم عمل کردین دیگه!
اگرنه الان با روح اقدس الملوک مکاتبه میکردیم. ها؟

نه عمه عمل نکردمترجیه دادمبا عوارض عمل نکردنش زندگی کنم تا با عوارض عمل

فال چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 22:50

با بی ام و میومده اسنپ کار کنه... عجیبا غریبا! احتمالا ماکسیم بوده عمه میگن ماشیناش باکلاستره

نه عمه ماشینش بی ام و بود. تازه عطری که زده بودم خدا تومن بودحالا چرا اسنپ میومد نمیدونم ننهآخه قبل عید هم که میرفتم امتحان یک ماشین شاسی اومد با یک راننده خیلی جوون که آهنگ گذاشت، بعد من استرس داشتم، داشتم میخوندم. اصلا حواسم بهش نبود، گفت خانم اگر اذیتید و قراره درس بخونید قطع کنم. گفتم نه بابا راحت باش. بخاطر من یک خیابون طولانیم دور زد که جلو محل امتحان نگه داره، یعنیا برا اینهمه معرفتش غش رفتم

سمیرا چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 21:22

حیف BMW ندارم بیام خدمتت با بستنی ازت پذیرایی کنم عمه جون به جای اون موقع الان از راه دور بغلت می کنم

قربونت برم دخترقشنگمبغل تو از هزار تاBMWبرای من باارزشترهفدای محبتت ننه

گیل‌پیشی چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 21:17 http://Www.temmuz.blogsky.com

عمه جون، تجربه گرانبهاییه. من همونم سوار نشدم
عمه جونم، نیاز به جراحی نشد؟ الان خوبید؟
چه روزهایی از سر می‌گذرونیم

عمه تو آه و ناله بود، نشد مخ راننده بزنم، لذت ببرم، فقط گریه کردم، بدرد نمیخورد
عمه جون من واقعیت هرزمان اراده کنم زیرتیغ باید برم. اما فعلا خرم یک پا داره انجام نمیدم
واقعا

ماهش چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 20:53 http://badeyedel.blogsky.com

وای این داستان واقعی بود عمه؟! چه شانسی
عملت چی شد؟

نه عمه کیک بودخدا خواستا اما بیوقت بود
عمل نکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد