بعد از اینکه بمعنای واقعی کلمه لوسم کردیدمایه خجالته غر بزنم. اما صرفا یک تجربه است برای کسی، شاید به درد خورد. البته برای دوستی که کار تدریس انجام بده.

همه عالم و آدم میدونند که برخی اوقات یک شاگرد میتوانه به هردلیلی توجه بیشتری از معلمش بگیره. مثل خونه هایی که پدرومادری که بیش از یک بچه دارند، ناخودآگاه و به هزاردلیل به یک بچشون توجه بیشتری نشون میدن و این به نظرمن طبیعیه، اگرچه درآینده بازخوردهای خودش را داره.تو یک کلاس زبان هستم که هرترم مبلغ نسبتا قابل توجهی، البته با توجه به جیب خودم بابتش میدم تا بتونم ضعف بزرگم در زبان را بپوشونم. قبلا هم گفتم که معلمش را دوست ندارم و نمیتونم ارتباط بگیرم، چون صحبت های حاشیه ای زیادی داره و این مساله باعث میشه کم کم خسته بشم و عملا حضور فیزیکی تو کلاس دارم و هیچ درکی از صحبتهای معلم دیگه ندارم. از اینکه بابت هرچیزی طومار تشکر بدم مثل بقیه تا جا نمونم، هم بدم میاد. سعی کردم معلمم را تغییر بدم که با صحبت با بقیه فهمیدم، کلا موسسه را اشتباه اومدم و فقط باید برم جای دیگه. حالا اینها حاشیه بود.

یک آقایی تو همین گروه از بقیه کم سن تر هست و نسبت به بقیه زبانش بهتره و این خانم معلم هرچی میشه یک جایزه و یک آفرین نصیبش میکنه که البته برام این مهم نیست. دیشب یک سوالی این آقا تو گروه کلاس گذاشت که هیچ کسی، تاکید میکنم هیچکسی جوابش را نداد. من بالای 20تا صفحه را چک کردم تا به جواب سوال برسم و خب بدون اغراق همه اون 20تا با مثالها و توضیحات متفاوت جوابشون همون جواب ذهنی من بود. جوابم را نوشتم، البته اون آقا جواب حدسی خودش را نوشته بود و تاکید کردم امکان هست اشتباه کنم. صبح بالاخره گروه را باز کردم تا ببینم جواب چی شد؟ خب جواب من غلط از آب دراومد و حدس اون آقا صحیح که پیش میاد و این نشون میده به نت نمیشه اعتماد کرد. اما طرز برخوردمعلم اون کلاس، باعث عصبانیتم شد. من نه کودکم و نه سنم دیگه اجازه میده کودکانه رفتار کنم. اما برخورد متفاوت اون خانم و کلماتش که من را کوبونده بود و اون آقا را به عرش اعلی برده بود من را متوجه کرد که چرا در حالیکه این بحث را اگر شخص دیگه ای شروع میکردهمه درجواب دادن مشارکت میکردند، اینبار هیچ کسی مشارکت نداشت. دلیلش برخورد معلم بود. اگرکار تدریس انجام میدین، مهم نیست تدریس یک مهارت است یا یک بحث علمی. حواستون باشه، آدمهایی که اونجان ممکنه نازک دل باشند یا ممکنه پوست کلفت باشند. همه مثل هم نیستند. گاهی برخوردهای ما کسی را دل آزرده و دلسرد میکنه. اونوقت ادعای ما مبنی براینکه حتی اگر اشتباه کنی بهتر از مشارکت نکردن هست، یک ادعای پوچ است. مثلا خود من وقتی 15سالم بودبا یک دنیا عشق کلاس خیاطی را شروع کردم. درحالیکه تو اون سن تو اوج تناسب اندام بودم، معلمش هرجلسه بمن میگفت تو چقدر چاقی! یکم رژیم بگیر. تمام دوختهای من را رد میکرد و بمن میگفت تو بدترین شاگرد من دربیست سال اخیری و همین باعث شد، من از خیاطی متنفرم و ازدوختن یک درزساده عاجز. چون برای من آشغالترین خاطره است. کلمات بارمعنایی دارند، باید دراستفاده از آنها محتاط باشیم.

پ. ن:بیشتر مراقب سلامتیتون باشید، وقتی قیمت ویزیت ها داره سر به فلک میزنه و ما عملا به دو گروه فقیر و ثروتمند داریم تبدیل میشیم و طبقه متوسط داره نفسهای آخرش را میکشه. 

نظرات 6 + ارسال نظر
لیمو پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403 ساعت 14:36 https://lemonn.blogsky.com

من از این مدل آدمها توی اطرافیانم دارم که نمیشه حذفشون کرد فقط باید بی اعتنا بود. مثلا برای اینکه حرص ما رو دربیارن به یکی که هیچکاری نکرده کلی بها میدن و ... دیگه اعتنا نمیکنم. حیف وقتم :))

واقعا حیف از وقت

دزیره یکشنبه 19 فروردین 1403 ساعت 07:48 https://desire7777.blogsky.com/

عمه جان واقعا خاک بر سر اون معلمه دلیلش اینه که این تیپ افراد خودشون متوسط و زیر متوسطن و خودشونم میدونن بنابراین اگر بارقه استعدادی در یک نفر ببینن سعی میکنن طرف رو به شکلی بکوبونن که باورش بشه بی استعداده
و قضاوت ذر مورد ظاهر افراد قاعدتا باید بهش میگفتی که به تو ربطی نداره البته که به نسل ما یاد ندادن از خودمون دفاع کنیم و حرف پدر مادرا یا معلما برامون وحی منزل بود متاسفانه ولی بازم خاک برسرش عقده ای

خااااک دوعالم تو کله اش
واقعا دور از جونت ولی نسل بیخودی بودیم. بهمون یاد ندادن بموقع از خودمون دفاع کنیم متاسفانه

نگار یکشنبه 19 فروردین 1403 ساعت 02:23

این ماجرا من را برد به یه اتفاق چهار پنج سال پیش.جلسه ساختمان بود.مدیر ساختمان به خاطر اینکه من چند بار بهش گفته بودم آسانسور مشکل داره و موقع حرکت لرزش داره چپ افتاده بود.عوضش از خانوم همسایه بابت کارای نکرده و شارژ نداده و درست پارک نکردن ماشین تو پارکینگ و....چپ و راست تشکر می‌کرد.تو جلسه بهش گفتم آقای فلانی من بهتون میگم آسانسور مشکل داره و خطر داره به من میگید ایراد میگیرید،با من حرف نزنید....ولی خانم فلانی با همه ی بی نظمی هایی که در ساختمان انجام دادن و میدن و همه شاکی هستن شما ازشون تشکر میکنید چه جوریاس .هدفتون چیه.یه لحظه هیچی نگفت.منم گفتم تا تکلیف این موضوع مشخص نشه و تا پایان مدیریت ایشون من هیچ گونه شارژی پرداخت نمیکنم.تا من این حرفو زدم چهار پنج نفر دیگه هم پشت سر من همینو گفتن.اومدیم بیرون از جلسه.ایشون انصراف دادن و همراه خانم فلانی از اون ساختمان رفتند.صیغه کرد بود اون خانوم را.حالا استاد که به شما ایراد گرفته یه جای کار میلنگه. خود استاد بیسواده میخواد تو چشم نزنه هوای این پسره را داره. یا پسره ازش آتو داره تعریف و تمجید میشه ازش.یا پسره قوم و خویش استاده.ماه زیر ابر نمیمونه.

عجب آدمهای عوضی ای، همون بهتر که رفتند. فکر نکنم آتویی ازش داشته باشه، اما کلا رفتارش آزار دهنده است. چون من دقت کردم، ما این ترم چندتا ورودی جدید داشتیم که رفتارشون جلسه اول منتقدانه بود، بشدت تند برخورد کرد و نشون داد هیچ انتقادی را نمی پذیره. این جلسه که همونها شروع کرد به طومار تشکر فرستادن و بقولی دستمال دورقاب چیدند رفتار هزار درجه متفاوت شد.درک این رفتارها برای من سخته که هم هزینه بدی و هم مجبور باشی دهنت را ببندی و فقط تمجید کنی و شاهد خیلی چیزها باشی، یکم با روحیه من نمیخونه و درکش برام سخت میشه.

قره بالا شنبه 18 فروردین 1403 ساعت 23:41

فقط میتونم بگم خاک بر سرش
عنتر میمون
من بودم یه چیزی بارش میکردم
زمان مدرسه هم اگه حس میکردم معلم فرق می‌ذاره به یه بهونه ای دعوا میکردم باهاش و بابام رو می‌بردم مدرسه تا شکایت معلم رو به مدیر بکنه
چه بیشعورایی پیدا میشن
عوض کن آموزشگاه رو عمه

خاااک
عمه والا ما جرات نداشتیم حرف بزنیم، درهرصورت بنده مقصربودم
والا بخدا
حتمااااا

الیشاع شنبه 18 فروردین 1403 ساعت 22:14 http://daily-elisha.blogfa.com/

می‌فهمم عمه خانم و جای تاسف داره رفتار اون استاد ...

احتمالا دلیل تعریف و تمجید استاد از اون زبان‌آموز اینه که ناخودآگاه می‌دونه درس دادنش به حدی خوب نیست که افراد چیزی یاد بگیرن. پس وقتی می‌بینه این زبان‌آموز نکاتی رو بلده، تشویقش میکنه تا غیرمستقیم بگه که همه اینها از آموزش خوب منه.

من اگه بودم و چنین ماجرایی تو گروه برام پیش می‌اومد، از پیام اون پسر زبان‌آموز ریپلای میکردم و بهش آفرین میگفتم بابت جواب درست و خوبی که به سوال داده.

و بعد می‌نوشتم که خیلی عالیه که مطالعات شخصی دارین و اطلاعاتتون رو بالا می‌برین، چون دانشی که سر کلاس داریم یاد می‌گیریم، به تنهایی جوابگو و کافی نیست و لازمه که با مطالعات شخصی «جبران»اش کنیم.

اینطوری هم از تلاش فردی اون زبان‌آموز تمجید میکردم و بی‌دلیل متهم نمیشدم به حسادت (چون واقعا حسادتی هم در کار نیست)، هم اینکه تیکه ظریفی به معلم می‌انداختم تا بفهمه که به خاطر مطالعات شخصی یک زبان‌آموز، اینقدر به خودش نباله و کمی روی سطح دانش و البته شعورِ کلاس‌داری‌اش کار کنه.

امیدوارم بهترین‌ها براتون رقم بخوره عمه خانم

خیلی خوب و جامع و کامل گفتی عمه جان، باربعد اینکار را تکرار بکنه جوابش همینه، دستت درد نکنه عمه، خیرببینی الهی
مرسی عمه جان از دعای خوبت، همچنین برای تو ننه

گیل‌پیشی شنبه 18 فروردین 1403 ساعت 19:26 http://Www.temmuz.blogsky.com

عمه به نظرم بزرگ‌ترین ستم، سرزنش و ناامید کردن دیگران و خود هست.
واقعا معلم‌ها باید از ویژگی‌های خاصی برخوردار باشن، صرف داشتن مهارت در علمی، نباید ملاک گزینش برای تدریس باشه.

واقعا همینه عمه جان
بخدا که حق گفتی، فعلا که آموزش و پرورش و دانشگاهها گزینششون بدرد خالشون میخوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد