تو کتاب نوشته شاعران و نویسندگان مزدوران و پیشه وران هستند. منم به جای پیشه ور خوندم بیشعور. تو خود بخوان حدیث مفصل ازین مجمل... 

ادم خوب نیست غرغرو باشه. اما چون همه معتقدهستن من زودرنج هستم و زود بهم برمیخوره، مجبورم اینجا بنویسم تا شما بگید برخوردن داره یا نه؟

اول اینکه به منابعم استاد گیر داد و معتقد بود من اسمها را برعکس نوشتم. مثلا کتابی که نویسندش من باشم و معیرالممالک، خب نویسنده اول من بودم را برعکس کردم و اول معیرالممالک را نوشتم و بعد خودم

بعد کل نوشته من را مدعی شد من ننوشتم و یا کسی نوشته یا بنده سرقت ادبی کردم. البته به این صراحت نگفت، بلکه در زرورق کلمات پیچید و تحویلم داد و در نهایت گفت اگر تونستی خودت بنویسی کمکت میکنم. خب این برخوردن خدایی داره یا نه؟؟؟ بنده یک هفته زندگی نکردم تا نیمه شب خوندم و نوشتم که تهش این حاصلم باشه؟؟؟ من تعریف و تمجید نمیخوام. حتی خودم واقف به ناقصی کارم بودم. اما اینکه بگی خودت نوشتی فلان، دیگه واقعا ته نامردیه. نمیدونم شاید من زودرنجم. نمیدونم. 

چالشی که ختمش دادم:))

وسط الغوثهایتون، چون رعد عمه دعوتم کرده بود به چالش برایتون چالش میرم. 

1_دوست داری عاشق شی ازدواج کنی یا سنتی؟ جونم براتون بگه، مصداق عمتون اینه ما بی غمان مست دل از دست داده ایمکلا عشق عاقلانه را ترجیح میدم. 

2_همین الان چقدر پول تو حسابت هست؟ اینقدر که شپش عزیز از شدت وسعت جا پشتک میزنه

3_کدوم بازیگر میتونه نقش تو را بازی کنه؟ فکر کنم مهرانه مهین ترابی یا گلاب آدینه بتونن بازی کنند. 

4_ترسناکترین اتفاقی که افتاده؟ خب دوتا شب بی نهایت ترسناک تو زندگی من بوده. شب عقد خواهر بزرگم که نیمه شب که مهمونها رفتن، پدرم درحالیکه با عمه هایم صحبت میکرد، سکته کردن و...

شب دوم هم بعد رفتن اقوام پدرم از خونمون، پدرم همزمان سکته مغزی و قلبی کردن و ساعت سه صبح وقتی داماد خالم که پزشک همون بیمارستان بود، مادرو خواهرم را به بهانه فرستاد خونه. همون ساعت همه خاله ها و داییها اومدن و... 

5_یکی از شایعاتی که درباره خودت شنیدی. من یک پسرخاله دارم که از پیر پسر هم گذشته و کلا فسیلی به ظاهر مجرده. یک بنده خدایی کل اقوام را پر کرده بود که ما ازدواج کردیمنتیجه اعتراض قهرچندسالشه که نیتم خیر بود، برداشت بد کردید. 

6_اولین کراش شما به سلبریتی کی بود؟ خدا شاهده بمن بخندین امیدوارم جوش قرمز نوک دماغتون بزنهاما اولین کراشم روی دانیال حکیمی بود تو باغ گیلاس. بعدتر که بزرگ شدم رو یک سریال کانادایی از شبکه سه بود،به اسم به سوی جنوب، یک کارآگاه بود اسمش فری زر بود. دیگه هم کراش مراش تعطیل شد. 

7_زیر دوش چه آهنگی میخونی؟ آهنگ سوغاتی هایده و تازه اگر کم اومد آهنگ قر تو کمر فراوونه

8_از بچه کدوم فامیل یا دوست و آشنا بدت میاد؟ کلا غیر فسقلی که عمر منه، از بچه خوشم نمیاد.

9_اگر پلیس بگیردت دوست صمیمیت فکر میکنه به چه جرمی دستگیر شدی؟ اصلا باور نمیکنه و فکر میکنه سر کاریهیک همچین قدیسه فریبکاریم من

10_دوست داری برای همیشه تو چه سنی بمونی؟ هیچکدومش ارزش موندن نداره. باید گذر کرد. 

مرسی از رعد جان که عمش را به چالش دعوت کرد. اما چون تایپش پوست دست را میبره، با حکم عمه جانی، من ختم چالش را اعلام میکنم. 

آرامشی هدیه به عمه

مطالب را برای استاد فرستادم تا استاد نظرش را بگه، دستها را با استغاثه بالا میبرید و فریاد الغوث برای عمتون سر میدین تا استاد بپسنده و اندکی آرامش به عمه خستتون هدیه بشه. 

راز داری های عمه

خواهرم بعد سالها با بزرگ شدن دخترش تصمیم گرفته یک رشته جدید بخونه. انتخاب واحد و دیدن نمره هاش همه با منه. 

کلا آدم استرسی هست، جزوه هایش همه تمیز است و استاد وسطش عطسه کرده نوشته استاد عطسه کردمیخوام بگم اینقدر دقیق مینویسه. ترم قبل تو درسهای پیش نیاز، یک درس را 12 گرفته بود، درحالیکه باقی درسهایش یا 20بود یا 19. اون نمره را هم فقط من دیدم و قرار شد رازدار باشم و به بقیه بگیم 18شدهاین ترم یکی از اساتیدش تا همین امروز یک نمره اش را نداده بود. همه خونه ما جمع بودن و گفت اقدس الملوک ببین نمره ام نیومده؟ آقا ما رفتیم تو پنلش و نگاه کردم یکهو و گفتم وااااییی بهت 12 دادهخواهرم گفت چی؟؟؟؟ من فقط یک 19 این ترم داشتم، 12 چیه؟؟؟ تا اومد دید. عصبانی نشست و گفت تو اصلا راز نگه دار نیستی، تو آبروی من را بردیهنوزم البته داره پیامک میده میگه. چون من ترم را اشتباه دیدم و 19/5خواهرم تو این ترم را ندیدم و 12ترم قبلش را اعلام کردم. خواستم بگم من میخوام راز دار باشم، اما طبیعت اجازه نمیده