من خوبم:))

امروز با دوستم رفتیم کتابخونه که یک دستی بمن برسونه و خودش هم به کارهایش برسه. تمام منابعی که گرفتم از هر کتابی دوتا گرفته بودم. انقدر خندیدیم که صدای همه تو کتابخونه درومد. هی نگاه کردیم، هی خندیدیم. گفت باورم نمیشد اینقدر حالت خرابه، تا الان دیدم و کاملا باور کردم. 

اگر به موضوعات اجتماعی علاقه دارید یا اینکه مثل من خر درونتون بیش فعال شده و نیاز دارین گریه کنید بهتون پیشنهاد میکنم مستند"رویای دم صبح" را ببینید. تو یوتیوب میتوانید ببینید، غیر اون بعضی قسمتهایش تو برخی صفحات اینستاگرامی هم هست.

غیر از موارد بالا یک حسن دیگه داره. گاهی ما واقعا متوجه رفتارمون و اثری که روی دیگران داره نیستیم. این مستند کمک میکنه یکم دیدمون بازتر بشه. خودم بالشخصه، وقتی دارم کاری میکنم که نیاز به حفظ کردن چیزی نیست، معمولا یک چیزی میزارم گوش میدم. خیلی اتفاقی این کلیپ را دیدم، به آدمهایش نگاه نمیکنم. اما از همون تعریفات نصفه و نیمه خیلی چیزها برای من ملموس است. همیشه نباید خیلی اتفاقها برای خودت افتاده باشی تا درک کنی حرفهای یک نفر دیگه را. گاهی شنیدن یک حرفهایی تو را میبره به کودکی، به وقتی که خیلی حرفها را از دوستانت و اطرافیانت شنیدی. برای همین برای من خیلی حرفهاشون قابل درک بود.

بچه ها این آدرس اینستاگرامی است که من دیدم.

https://instagram.com/man_siz_4?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

قربون محبت همتون:*

اول که عذر میخوام بزرگواری شما را بدون تایید و پاسخ دادن حذف کردم. چون دلم نمیخواست تلخی تو این خونه مجازی باشه. 

دویوم لازمه بگم شاید من بد نوشتم و احتمال صدو پنجاه درصد من مقصرم. اما بچه ها اون اتفاق تلخ خدا را شکر، زبونم لال برای خانواده ام نبود. برای عزیزی بود. 

سیوم که از محبت همه شما سپاسگزارم و امیدوارم خدا هرچقدر بمن عشق دادین، هزار برابرش را به خودتان برگردونه و محکم تو بغلش بگیره شما را و به قلبهاتون شادی و آرامش بده. 

حالا بعد همه اینها استادجان بمن زنگ زدن و بعد از گفتن هرچی که دلشون خواست، بنده را تهدید مبسوطی نموده اند و چنین است که بنده با حالی غریب و مثلا اشک ریزان و با کیسه تخمه بغل دستم که نشیمنگاه بنده را روی صندلی بزاره بمونه در حال مطالعه هستم تا چیزکی تحویل بدم تا آتش خشم استاد بخوابه و تا نوبه بعدی نعره میزنه کمی استراحت به فکش داده باشه

البته که شکم برآمده حاصل از نشستن بسیار آبرو برای بنده نگذاشته

خلاصش که شاید برای مدتی سر نزنم، خودتان بیایید از احوالتون به عمه پیرو دربندتون بگید و مثل همیشه انرژی به عمتون برسونید که این کشتی به گل نشسته را بالاخره مثل کشتی یونانی تو کیش، بالاخره به سرمنزل برسونه. 

عمتون عاشق تک تکتون است. ماااااچ به همتون. 

پ. ن: خودم میدونم دیوونم

برای سمیرای عزیز

عمه جون سمیرا جونم بخاطر لطفت و آدرس ایتا که گذاشتی تایید نکردم عمه جونم. الهی هزارساله بشی عزیزمفقط عمه جون من ایتا ندارم قربونت بروم. بعد هم یک دنیا ممنونم از مهری که به خرج دادی عزیردلم

تولدم مبارک

خب من متولد نهم مردادمهرچند هیچ عمه ای به اندازه من برادرزاده نداره و من رکورددارم. اما همشونم خسیس بودندرهرصورت میخوام بگم تولدم بر همتون مبارک باشه، ایشالا صدوبیست سال سایه عمتون رو سرتون باشه و شاهد موفقیتهاتون باشم. 

یادتون نره دنیا روی مدارمرداد ماهی ها میچرخه.