داد معشوقه به عاشق پیغام/ که کند مادر تو با من جنگ

عاروس بانوی پست قبل به خان داداش فرمودند که چرا مامانت تو خواستگاری یک جوری من را نگاه کرده؟؟؟!!! پناه برخدا، مادر من هرعیبی داشته باشند، یک حرف بزنند رویش می ایستند و به داداش هم قبل مراسم گفتند اتمام حجت باهات میکنم که بعد نگی نگفتید. عاروس انتخاب خودته و مبارکت باشه، من فقط وظیفه بزرگتریم را به جا میارم. پسفردا نیایی بگی که مادرفلان و بهمان و... چون انتخاب خودش بود و رضایت هیچکسی برایش مهم نبود، ما هم نگاه چپی نداشتیم که حواله کسی کنیم، ساده رفتیم، ساده هم برگشتیم. بقول قدیمی ها احتراممون را دست خودمان گرفتیم. اما ظاهرا عاروس خانم هنوز نیومده، شمشیر را از رو بستنخدا بخیر بگذرونه

موقع نوشتن این پست یاد شعر مادر افتادم از ایرج میرزا، واقعا مفهومی و قشنگه، سرچ کنید و بخونید. حقیقت مادرهمینه، حتی وقتی بچش خر خودش را میرونه. 


نظرات 18 + ارسال نظر
قره بالا چهارشنبه 21 شهریور 1403 ساعت 20:49

بابا از قدیم‌ عروس و مادرشوهر چشم دیدن همو‌ ندارن دیگه

نه دیگه انقدر واضح عمه

حکیم بانو یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 14:53

حالا چرا آقا داماد اومدن به شما و مادر گفتن؟؟

چون قرار بود جواب را به عروس خانم بگن

لیمو پنج‌شنبه 15 شهریور 1403 ساعت 11:59

در این که عاروس و داماد هیچکدوم سیاست گفتگو و خبر رو رسوندن نداشتند شکی نیست اما از طرف خودم که تازه یه سری مراسم رو گذروندم کمی درک میکنم. مراسم بله برونم برای بار اول اقوام درجه 2 داماد رو دیدم و با اینکه هیچ مشکلی وجود نداشت زنداییشون در بدو ورود با اخم نگاهم کردن. (الان باهام شوخی میکنن و احترام و این حرفها، دلیل اون روز رو نمیدونم) همونجا انقدر حالم بد شد و دلم به هم پیچید که تصمیم گرفتم مجلس رو به هم بزنم! شما ببین یه اخم یه زندایی که سال تا سال شاید نمی بینمش روم انقدر تاثیر گذاشت چه برسه خانواده درجه ی اول!

واقعا سیاست ندارن ننهاما خب واقعا چیز خاصی نبود. میدونی ما بدو ورود عاروس را با ابجیش اشتباه گرفتیم و وقتی فهمیدیم خطا کردیم، تعجبمون معلوم شد. به عاروس این واکنش برخورده.

تیلوتیلو چهارشنبه 14 شهریور 1403 ساعت 16:01

کاش عروس جان این حرف را نمیزد
و کاش داداش جان اینقدر سیاست داشت که اینو به مادرجان منتقل نکنه
این حرف... اونم در اول ماجرا... تا همیشه یه تلخی کوچولو ته دل مادرجان و شما باقی میگذاره

کاملا حق گفتی عمه جانم

فال چهارشنبه 14 شهریور 1403 ساعت 14:24

چقدر حق گفتی عمه که : "معمولا آقایون راه خونه مادرشون را بلدن تا تخلیه خشم بکنند."

متاسفانه این فرهنگ وابستگی به فرزند و رها نکردنش بعد از ۱۸ سالگی، باعث میشه فرزندان هیچوقت نتونن مسئولیت ۱۰۰ درصد زندگیشونو بپذیرن و همیشه اول بر طبل آزادی و استقلال بکوبن که من خودم تصمیم میگیرم؛ و بعدش که با عواقب تصمیمشون مواجه میشن، بیان بگن شما به فلان دلیل مقصرید!

آقایون هم که سر مسائل جنسی و ازدواج، خیلی آسیب پذیر و متزلزل هستن.

اوففف از دست این پسرهای بزرگ خانواده. خدا کنه بدترین اتفاقی که براشون می افته این باشه که از خونواده پدری دور باشن. اگر نه این قابلیت رو دارن که خونواده رو به میدان جنگ و حمله ی یک طرفه شون تبدیل کنن.
خلاصه اینکه اصلا از دور شدن برادر و خواهر بعد از ازدواج، ناراحت نباشید، خیلی وقتها دوری و دوستی بهتره.

واقعا که هرچی گفتی حق گفتی، پسرها هرگز بزرگ نمیشن. مقصر هم ننه های عزیزند

رامین سه‌شنبه 13 شهریور 1403 ساعت 20:47

دایی من وقتی رفته بود خاستگاری مشروب خورده بود... حالا شما فکر کنید انتخابش چطوری شده
کلا خاستگاری های اینطوری مثل هندونه ی در بسته میمونه

خیلی خسته بوده
ازدواج کلا تا با یکی تو چالش هاش نری هندوانه دربسته است عمه. حتی با طرف سالها دوست باشی هم تا زندگی نکنی، خودش را نشون نمیده

امیرحسام سه‌شنبه 13 شهریور 1403 ساعت 20:45 https://bimoghadame.blogsky.com

سلام؛
پس شما هم از خطه یزد هستید. اگر عاروس خانم هم یزدی باشه، حداقلش اینکه سازگاره. انشااله.

سلام
نه من یزدی نیستم، اما یزدی ها را دوست میدارممتاسفانه عاروس هم یزدی نیس

فاخر سه‌شنبه 13 شهریور 1403 ساعت 11:34

عمه مبارک هم باشن
به دل نگیرین اولش سخته یکم ...
به نظر کسی که همینجوری عاروس شده بدون رضایت بیشتر افراد و خیلی هم راضیه توصیه دارم
اینکه شما یا مامانتون بزرگی کنین و داداشو بکشین یه گوشه ای بهش بگین برادر لزومی نداره حرف ببری بیاری، مدیریت کن این اولین قدم ازدواج برای زن / مرد ماجراست که بتونه روابط رو مدیریت کنه احتمالا خانمش چون میدونه شما ها راضی نیستین حساس شده!
چون ایشون عضو جدیده هواشو داشته باشین که این حس از بین بره، به قولی بکشینش تو خودتون چون این حس حالا درست یا اشتباه کار دست همه می‌ده ...
حالا خودش خواسته ولی غریبه که نیست داداشتونه راهنماییش کنین موفق شه و شما هم حال حال خوبشونو ببرین

قربانت فاخرجان
والا چی بگم...
مرسی عزیزم
خب عمه جون قبل این پست حرف سر همین بود، اما دو روز بعد که داداش اومدمعلوم شد، حرف را تو عصبانیت نصفه زده و گفت عاروس خودش اصرار داره که مامانم موضعشون را از اول مشخص کنند و داداش مدیونه اگر راست نگه.
عمه ما نمیتونیم بیاریمش تو خودمون، چون عاروس و داداش میرن کیلومترها دورتر. فقط میتونیم از دور ارادت و محبت قلبی بهش داشته باشیم که باید دید چی پیش میاد.
رو جفت چشام

سلام سه‌شنبه 13 شهریور 1403 ساعت 08:24

با درود
خب کار مادر و خواهر هست که عروس آینده را بر انداز کنند
که زیبایی نسبی داشته باشد
ولی اخلاق حرف اول را می زند

سلام
والا دومادای حالا این چیزها را بلد نیستن که
واقعا که اخلاق مهمترین چیزه. این را از هرکسی که مزدوج شده شنیدم.

گیل‌پیشی دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 23:46 http://Www.temmuz.blogsky.com

عمه نمیشه چند جلسه برن مشاوره ازدواج؟
واسه انجام عقد عجله نکنن اصلا.

اون را که حتما میرن عمه جون، ولی تجربه خودم هز دوتا خواهرم که رفتند خست و مشاوره را بهت میگم. تست میدن و روحیاتشون را میگه، اما در نهایت تصمیم را به عهده خودشان میزاره که خب تو آدم خواب زده را نمیتونی بیدار کنی عزیزم

الیشاع دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 13:42 http://daily-elisha.blogfa.com/

امیدوارم ماجرا به خیر و خوشی پیش بره عمه خانم

مرسی عمه جونمنم امیدوارم

فریبا دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 12:43

احتمالا مشکل اصلی برادر است در این سیاستها.
اگر سیاست داشت به جای پیغام آوری سعی می کرد صلح برقرار کنه.
از این برادر دست بشویید چون حرف شما رو اون طرف هم می‌بره قطعا.
متاسفانه بعضی ها به غلط برای استفاده از دوطرف ،خواسته یا ناخواسته ،رابطه دوطرف رو خراب می کنن.
اینجور وقتها بهترین سیاست سکوت است.چون در هر صورت محکوم می شوید.

میدونی عمه جون، تو فامیل ما پسر که ازدواج میکنه کلا میره. حالا داداش راه دور هم میره و شهر دخترخانم سکونت داره. مامانشم تو جلسه اول گفت دختر من شاغله اهل رفت و آمد نیست. کلا باید از این برادر دست بشوریم و بعد عقدشون باهاش بای بای کنیم.

زهرا دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 11:35

سلام انشاله که همه چیز درست میشه البته با صبر و گذشت فراووووان

سلام عزیزم. انشاالله

سیتا دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 11:31

سلام و درود
همون اختلاف فرهنگی که گفتید از همون جلسه اول خودشو نشون داد.
تجربه ما که تلخ بود و عاروس پای برادر را از خانواده مون قطع کرد. البته براد. خودم هم مقصرء قطعن.
امیدوارم برای ما ختم به خیر شود.

سلام عزیزم
بله متاسفانه
ما کلا تجربمون از عاروس شیرین نیست. بقولی پسر مفقودالاثر میشه
انشاالله که بخیر بگذره

bahar دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 08:22 http://man0baharam.blogsky.com

سلام عمه جونم
ما نیز به همچین وضعی دچار بودیم و داداشم از سر دلسوزی دختری رو گرفت که الان مثل ... پشیمونه و دلگرمی برای زندگیش نداره

سلام عزیزدلم
چقدر این دلسوزی ها بد و بیجاست متاسفانه. چون بازی با زندگی جفتشونه

ماهش دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 07:24 http://badeyedel.blogsky.com

داداش منم یه چنین کیسی داشت مامان و بابام زیر بار نرفتن دختره هم فوری رفت ازدواج کرد تازه داداش من فهمید دوست داشتن دختره الکی بوده این قدر داغون شد الان میگه دیگه ازدواج نمی کنه

ما از ترس همین که دیگه زن نخواد، چون عموی مامانمم که تازه فوت کرد همین ماجرا را داشت، زودکوتاه اومدیم

محمدرها دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 01:04 http://Ikhnatoon.blogfa.com

حالا گیریم پشیمون شد و گیریم تقصیر خودش باشه چی این وسط به شما میرسه؟ جز اینکه در هر صورت چه وصلت بشه یا نشه برادرتون رو درب و داغون تحویل بگیرید. والا اگر جنگ هم بین اینطرف و اونطرف بشه پایتختها (با محوریت والده و عاروس بقول شما) آسیب کمتری میبینن و این وسط مرزه که با خاک و خون یکسان میشه.

رو خیلی از مسائل و حرفهای رد و بدل شده اغماض کنید و بجای چسبیدن به اون اشعار با خودتون بگید:
"آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا."
البته به این فکر کنید که یک دختر دیگه به خانوادتون اضافه میشه نه اینکه ناخواسته دامن بزنید به آتیش معرکه تا یک پسر از خانوادش دور و رمونده بشه.

ننه عمه تو کلا مساله را اشتباه متوجه شدی. جنگی درکار نیست که تهش صلحی باشه.
مثال میگم، تو انتخاب کردی با خانمت ازدواج کنی. خانمت هرجوری اخلاقش باشه انتخاب تو هست و هرچی تو تو زندگیتون پیش بیاد مربوط به هردوی شماست. حالا اگر این انتخاب صرفا انتخاب تو باشه و تایید بقیه خانواده را به دنبال نداشته باشه، پسفردا حق نداری بری خونه مادرت و بگی دور از جونت من کور بودم، شما هم کور بودین؟ یا هرچیزی که دراینموارد معمولا آقایون راه خونه مادرشون را بلدن تا تخلیه خشم بکنند. از طرفی اگر دختری میخواد پذیرفته بشه، هنوز ب بسم الله که نباید بیاد بگه ننه تو اینجور کرد، ننه تو اونجور کرد. سیاست ایجاب میکنه برای یک ارتباط سالم داشتن با خانواده همسر، با سیاست خودت مشکلت را باهاشون حل کنی. مگراینکه ازاول دنبال قطع ارتباط با خانواده همسر باشی که خب کارسختی نیست

محمدرها یکشنبه 11 شهریور 1403 ساعت 23:34 http://Ikhnatoon.blogfa.com

خیلی جالب نیست مسیری که پیش گرفتید. داداشتون هم اول زندگیشه نبایست پیغام بیاره یا ببره. اینجوری مشکلات که حل نمیشه، خودش بیشتر از همه خرد و داغون میشه.

مسیری پیش نگرفتیم! فقط گفتیم پشیمون شد بقیه را تقصیر کار ندونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد