دیروز بالاخره اولین جلسه کلاس فن بیان را رفتمجاتون خالی بشدت و بشدت و بشدت خندیدم. با اون صداهایی که گفت دربیارید، من فقط خندیدمهمه هم کم سن و سال. یعنی میانگین سنیشون زیر30سال بود. من و رفیقم اونجا ننه بزرگ محسوب میشدیمحیف پول دادم، وگرنه نمیرفتم، چون خیلی از تمرینها را کلا خجالت میکشم انجام بدم
اتفاقا یه فرصت عالیه عمه خانم هم فن بیانتون خوب میشه، هم خجولیگری از بین میره.
تو دوره شهامت استاد بهرامپور هم از همین تکنیک استفاده شد؛ افرادی که همدیگه رو نمیشناختن، دو به دو همگروهی شدن. و بعد ازشون خواسته شد مسخرهترین شکلی رو که میتونن، با صورت و بدنشون برای همگروهیشون ایجاد کنن.
این کار باعث شد ترسشون از روابط اجتماعی بریزه و برای حرف زدن عادی خارج از محیط کارگاه، بسیار راحتتر و بهتر عمل کنن.
موفق باشین
عمه جون فعلا فرصت سوراخ شد
کار جالبیه اما رو من فکر نکنم جواب بده
سلام؛
به نظرم دوره خوبی باید باشه. مهارت فن بیان بسیار کاراست.
سلام
دوره خوبی بود درواقع. استاد از کف رفت
من فکر نمیکردم کلاس فن بیان صدا مدا بابد در بیاری
منم فکر نمیکردم اما اصلش همینه عمه جون
عمه بزار برات حساب کنم.
یک زبون = یک دیه.
یک چشم = نصف دیه.
یک مغز یا بخشی از مغز = نمیدونم!!!
عمه این آخری خیلی تو اسلام سرش جنگ و دعوا نبوده، قیمت روش نذاشتن.
حالا اگر بخوای سلولی بخری لااقل ۸۵ میلیارد سلول میشه. هر سلول رو که قیمت پایه بزنم کف کفش ده تا تک تومنی می ارزه. و جمعا ۸۵۰ میلیارد تومن بده و مغزو ببر.
بازم شانس آوردی اگر مغز انشتین بود بایست حداقل ۱۰۰۰ دلار برا هر سلول میدادی.
حالا میخوای بخری یا میخوای اذیت کنی؟
صحبت دل و قلوه و جگر نکنی که صاحبش چشماتو از جا درمیاره.
دیر بجنبی تهش یک مقدار روده بی صاحاب همیشه گرسنه دارم که با اونا میتونی سوسیس درست کنی.
خونا رو هم بریز تو نایلون بده هلال احمر بفرسته چین باهاش شامپو بچه درست کنن
عمه جون من از این پولا ندارم بدم. مفتی میبرمدل و جیگر و قلوه کلا نمیخورم و تو کارش نیستم، مبارک صاحبشبقیه را اگر مجانی میدی بیاماتفاقا روده را تو یک پیج خوراکهای فراموش شده تو اینستا دیدم ایرانی های قدیم میشستن و باهاش سوسیس درست میکردنخون هم چرا مفتی بدم چین؟ تهران خونهای نایاب را خیلی ها میفروشن. بگو کدوم گروه خونی هستی بفروشم
من کلا از تمرین صدا خجالت میکشم. قدیمها که سلفژ میرفتم بخش دیدسرایی مرگ من بود.
عمه جون وقتی مجبور بشی چشمت را میبندی بعد چه چهت را میزنی
نه عمه این کارها دل خوش می خواد وبلاگ مونپارناس رو خوندم داغونم
عمه جونم دل خودش را باید خودت درست کنی. وگرنه انقدر دنیا داره بسمت سیاهی میره که افسردگی کمترین چیزیه که میشه بهش مبتلا شد. با هرچیزی میشه دل خوش برای خودت درست کن تا تو زندگی دووم بیاری ننه
آدرسش را بگیرم منم بیام عمه خانوم.
قدمتون سرچشم، تشریف بیارید.
عمه من هر وقت میام وبلاگت نیستی. بنظرت گریه کنم یا بخندم؟ علی ایحال دفعه بعدی که میام هم پیاز میارم و هم زعفرون. اگرم تو وبلاگت آثاری از وجود مرغهای پرکنده و قطعه قطعه رویت شد. سیخ و ذغال کم داریم. بیزحمت بکگراند وبلاگت رو بزار همینا. وقتی نیستی اقلا یک دل سیر از عزا دربیاریم...
عمه چشمی مغزی پاچه ای بناگوشی لازم نداری احیانا؟ زبون خالی بخوری سردیت میکنه فلفل میزنم به زبونم که پس نیفتی خدای ناکرده.
عمه اونجوری که قبلا تعریف کرده بودی از سیرابی و سایر ادوات کله پاچه خوشت نمیاد.
وااااعمه اگر نیستم کی جواب داد؟؟؟ بعدم اینجا اشکنه داریم عمه با کالجوش. مرغ و سیخ و... مال پولداراس، واس ما نیس عمه جون
عمه جون سیرابی دوس ندارم. وگرنه کله پاچه که عاشقشم و بودمبعدم ما خونوادگی گرمی زیاد داریم، اصلا سردی نمی کنیم، خیالت راحتولی چون زیاد اصرار میکنی چشمم دوس دارم با مغز. بی زحمت اونا را هم بزار
میگما بده سازنده دیرین دیرین برات برنامه بسازه "عمه خجول"
جوری هم بسازه که ملت زار زار گریه کنن.
خداییش عمه بجا اینکارا بایست میرفتی قصابی محلتون میگفتی ۵ سانت از سر زبونت بچینه. چرخش کنه بده به ۵۰تا آدم بی زبون بعنوان دمنوش بدن خانماشون. البته قبلش بگو ۵۰ درصد ازون زبونت رو بده سهم الارث من. چون خیلیا حقمو خوردن...
عمه مظلوم بهتره
وااااا مگه شما میایید وبلاگم گریه می کنید که اون کارتن گریه دار بسازه
والا عمه جون نیم مثقال از زبون تو را بمن بده بهتره ها
عمه جونم پس فرصت خوبیه برای کسب اعتمادبنفس بالا
آره عمه جون از این جهت نگاه کنی فرصت خیلی خوبیه
سلام عمه جونم والا چه کار بامزه و خوبی انجام دادین که همچین کلاسی رفتین اینکه تلاش کنیم نقاط ضعفمون رو پیدا و تصحیح کنیم خیلی باارزشه والا عمه جونم شما ماشاالله توی وبلاگ که خیلی سخنورید، نمیدونم چطور توی جمع خجالتی هستین در انتها، ماچ به عمه گلم
سلام دخترقشنگممرسی عمه جونم، چندساله دنبالشم
واقعا باید همینکار را کرد و این بزرگترین قورباغه زندگی من بود که دارم سعی میکنم بخورم
عمه جون من تو جمع ادمهای آشنام و اینجا که شما من را نمیشناسید، زبونم درازه و شیطونم. تا جایی که فسقلی بمن میگه اقدس تو مثل الوین سنجابه شیطونی. اما در برخورد با غریبه ها کلا سایلنتم
قربونت عزیزم، بوووس و بغل بتو عزیزدلم
منم کلاس آواز آنلاین رفتم یه تمریناتی داد من فکر کردم داره اسکولم می کنه دیگه نرفتم بعدم با خودم گفتم ما رو چه به آواز!
برو عمه، ولش نکن. خوش میگذرهاولش سخته اما کیف میده بعدش
انگار متوجه نشدیم و یه کمی سن مون زیاد شده
منم یه سری برنامه ها را که برای انجامشون میرم با همین موضوع روبرو میشم و یواش یواش دارم فکر میکنم شاید برای بعضی کارها واقعا دیر شده
نه بابا ما سنمون کمه، اونها زود دارن بزرگ میشن، گناه ما نیست
به نظر من برای هیچی دیر نیست عمه جون. تو هرسنی هرکاری دلت میخواد بکن
تمریناتو جدی بگیر عمه. خیلی مهمه. اصلا همینکه آدم اعتماد به نفس داشته باشه هر چرت و پرتی رو بگه خودش نصف فن بیانه! مردم عقلشون به چشم و گوششونه! خوب لفاظی کنی و ادا در بیاری، برنده ای!
آره واقعا باید جدی بگیرم و فهمیدم همینکه خجالت میکشم خودش نصف دردسرمه
کلاس خیلی خوبی هست حتما کلی تجربه جالب پیدا میکنی
موفق باشی
قربونت عمه جونمن واقعا مشکل صحبت تو جمع را دارم و لازم بود از یکجایی شروع کنم به تغییر.