مریضی و افتادگی، مزید شده بر بی حوصلگی و بدخلقی، طوری که پاچه هرکسی نزدیک شده را مورد نوازش قرار دادم. حوصله حرف زدن ندارم. اصلا جان هیچ کاری را ندارم. امروز رفتم آزمایش خون بدم، حدودیکماه قبل باید اینکار را میکردم و میرفتم پیش دکترم که نرفتم و نوبت برای آخر این ماه گرفتم. یعنی جوری حال نداشتم و با حال زار رفتم که خانم خونگیر هم از دیدن قیافه نزارم وحشت کرده بود و هی میگفت خانم خوبی؟ هوشیاریت سرجاشه، کارهایی که گفتم را فهمیدی انجام بدی؟ هی من سر تکون میدادم و اخرش نزدیک بود با همون صدای ته چاهی جیغ بکشم و بگم بسه. آخرش هم که اومدم بیرون سرم خواب رفته بود، دور لبها و چونه ام خواب رفته بود. تا جایی که رفتم توی سوپری شیر و کیک خریدم و گوشه خیابون خوردم تا به تعادل برسم و برگردم. گفتم من هیچیم به آدمیزاد نرفته، حتی مریض شدنم
الان حالتون چطوره عمه خانم؟
امیدوارم سلامت باشین. استراحت کنین حتما
شکر خدا غیر سرفه خیلی خوبم عمه جون
من که عاشق استراحتم
عمه چرا اینقدر اذیتی؟
الان بهتری؟
بهتر میشم عمه جون، قربون محبتت
همش مال اعصابه
عمه جان تب دنگی نگرفته باشی!
دکتر نرفتی؟ دکتر بری دارو میده خیلی سبک تر میشه البته دوره ش باید بگذره
نه بابا عمه علائم اون را ندارم
نه دکتر نرفتم، دوره اش بگذره خوب میشم.
سلام عمه جونم.
عمه تازه سرما خوردی، کاش هنوز نمیرفتی آزمایش. بدنت قوت بگیره.
مراقب خودت باش عمه. مویز بخور، مقوی هست.
عمه حوصلهت به من رفته.
سلام دخترقشنگم
باید میرفتم، داروهام تموم شده و ازاد خیلی گرونه و اصلا بصرفه نیست برایم، چون سوبسیدش را برداشتن. برای همین باید ازمایش میرفتم تا دکتر داروی جدید بهم بده.
قربونت برم عزیزم
حتما دخترم
ترسیدم عمه
خدا نکنه عمه جون
عمه خوشگلم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
قربون محبتت عمه جان
وای عمه دلم ریش شد چقدر اذیت شدی... امیدوارم هر چه زودتر خوب شی
فدات شم عمه جون