حرفهایی که نباید گفت!!!

همیشه دلم میخواست یک کاری را تا تهش بروم، اما متاسفانه نتونستم. کار را شروع میکنم اما وسطاش جذب چیز دیگه ای میشم و میرم دنبال کار دیگه ای و انقدر کار اول طول میکشه که واقعا دیگه گاهی ارزش تکمیل نداره. فیلم و سریال دیدنمم همینطوره، خیلی زود حوصلم سر میره و میزنم جلو، برای همین سینما رفتن را دوست ندارم، با کسی نمیتونم فبلم ببینم، چون از جمله حقوق بقیه این هست که به اونم احترام بزاری و بزاری جزئیات را ببینه، درحالیکه من عملا نمیتونم. کتاب خوندنمم همینه، یکی برمیدارم کافیه ارجاع بده برای اطلاعات بیشتر به یک منبع دیگه، انقدر میگردم تا اون منبع دوم را پیدا کنم و...

امروز این را بیشتر از همیشه درک کردم که هیچ متنی را واقعا تا تهش نخوندم. خودمم خواستم دقیق بخونم، ذهنم برخی جاها را خط زده و باز متن نصفست. یعنی برگردم عقب میگم واااییی چرا من اینو ندیدم. حتی تو امتحاناتمم همین بساط بوده، سوال دوقسمتی بوده، یکی را جواب دادم یکی را ندیده رد کردم. برای همین همیشه یکبار مینوشتم، جا میگذاشتم، دوباره برمیگشتم. چون مطمئن بودم نصفش جا مونده.

چی شد اینو براتون گفتم؟ آبجی کوچیکه و شوهرش، اگر تو خونشون باشن که در اکثر اوقات نیستن چون شغل هردوشون جوری هست که باید همیشه آماده باشن، نصف شب هم زنگ زدن برن و کمبود خوابشون را جبران نکنند با هم فیلم و سریال میبینن. خلاصه داشت میگفت چندتا فیلم جدید دیدیم خیلی قشنگ بود، بیا برات بریزم رو فلش ببینی که بنده هم در همین راستایی که تعریف کردم، اصلا سریال را کامل ندیده بودم که چقدر مثبت 18 که هیچ مثبت95داره، جلو جمع گفتم فلان سریال را بگیر ببین. خواهرم گفت داری؟ گفتم نه من هرقسمت را دیدم پاک کردم، اما سریال معروفیه و... دیشب برحسب اتفاق دیدم انچه نباید میدیدم و گفتم خااااک بر دهانی که بی موقع باز شود. خلاصش اومدم بگم اگر مثل من هستید، دهان را بسته نگه دارید بهتره تا چیزی بگید که قابل جمع کردن نباشه

نظرات 6 + ارسال نظر
گیل‌پیشی یکشنبه 3 تیر 1403 ساعت 19:28 http://Www.temmuz.blogsky.com

فدات بشم عمه یکی یه‌دونه‌م.

خدانکنه دخترخوشگل و مهربون و عزیزدلم

الیشاع یکشنبه 3 تیر 1403 ساعت 12:48 http://daily-elisha.blogfa.com/

اشکالی نداره عمه خانم، می‌تونید بهشون بگید نسخه‌ی سانسور‌ شده‌اش رو تماشا کردین و از صحنه‌هاش خبر نداشتین

حالا با خواهرم که تعارف ندارم، زشتیش بیشتر جلوی داماد خانواده بود

گیل‌پیشی شنبه 2 تیر 1403 ساعت 20:04 http://Www.temmuz.blogsky.com

عمه آخه چرا انقدر به من رفتی.
منم تجربه مشابهی داشتم. پیام تبریک عید دوستم رو کامل نخوندم، فرستادم واسه بقیه.
نگو آخرش یه مسئله خصوصی نوشته

عمه عاشقتم

غ ـ ـز ل شنبه 2 تیر 1403 ساعت 01:28 https://life-time.blogsky.com/

این سریالا کلا بدون صحنه پیش نمیره
بالاخره یه جاهایی داره
باید بیخیال پیشنها سریال به بقیه بشیم
بزار برن همون چتدحونه را ببینند

واقعا ادم نباس هیچی بگه، همشون بی تربیتن

رضوان جمعه 1 تیر 1403 ساعت 04:51 http://nachagh.blogsky.com

چه تجربه جالبی!همه می دونند شما مثل گلی.نگران نباش.

قربون محبت شما برم

ماهش پنج‌شنبه 31 خرداد 1403 ساعت 15:06 http://badeyedel.blogsky.com

سخت نگیر

نمیشه، ابرو رفت کلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد